وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

زندگی صحنه زیبای هنرمندی ماست هرکسی نغمه خود خواندوازصحنه رود صحنه پیوسته بجاست خرم ان نغمه که مردم بسپارند بیاد
وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

زندگی صحنه زیبای هنرمندی ماست هرکسی نغمه خود خواندوازصحنه رود صحنه پیوسته بجاست خرم ان نغمه که مردم بسپارند بیاد

بروز احساسات

  • الان ساعت ۱۸۰۳۰وشب هنگام در اخرین لحظات شیرین وخاطره انگیز سال ۱۳۸۶ است و کم کم عده ای از هموطنان در صددبرگزاری  مراسم چهارشنبه سوری هستند و من هم همچون ایام گذشته در محل کار مشغول انجام وظیفه ؛تلفن همراهم زنگ می زند :الوووو  سلامی چوبوی خوش اشنایی طبق روال معمول ولی از صمیم قلب حال واحوال و تعارفات و....اظهار نگرانی از اتفاق بیش امده واعلام ناراحتی جند شبانه روزی اهل خانواده و...صدایش از ادمهایی از نوع خودم ؛خیلی اشناست طبق معمول همه تماسها ابراز نگرانی شدید از اینکه نگذاشتند به ارزویش برسد دلش میخواست من نماینده اش باشم می گفت من تورا میشناسم هنوز اثار خدماتم را فراموش نمی کند می گفت من با خودم میگفتم زمان جبران زحمات او نزدیک است و.....دلداریش دادم گفتم تقدیر الهی است ناراحت نباش خدایمان کریم است ولی .....نه خیلی ناراحت است برای زحماتم برای تضییع حقم وحقش ؛خدایا با چه زبانی راضیش کنم هرچه می گویم ارام نمیشود؛گفتمش هرجا که باشم خاک کف باهایتانم ؛کوچک همه شما انسانهای قدر شناس؛افتخارم این است که شما سرمایه ام هستید به همه شما عشق می ورزم و......مگر راضی میشود ؟؟اما چه کنم صدای اهل وعیالش که می گویند سلام ما را هم برسان و..اری می گوید همه در خدمتیم کوچک و بزرگ فرقی ندارد و ادامه که می خواهم زنده باشی و بزرگتری فرزندانم را بعهده بگیری و... دیگر چه بگویم خدای من اینها از من جه دیده اند که اینقدر محبت میکنند مگر من جز انجام وظیفه انهم با قصور وشرمندگی چه توانسته ام بکنم .یادم می اید به حرفها ونصایح مرحوم  عموی بزرگوارم و یادم میاید به  خدمات ماندگار مرحوم ابوی و..... او دست بردار نیست میگوید خواسته دارم قسم میدهم دستم را برنگردان ؛خواهشم را رد نکن ؛میگویم امرتان را بفرمایید و با سادگی تمام و صداقت روستایی می خواهد که وقتی من به جمال اباد امدم گوسفندی را که همه سرمایه اش است برایم هدیه بیاورد !!!!!!!  دست اخر می گویم وظیفه من است بیایم وا ز نزدیک و در روستای عباس اباد به منزل شما (مشهدی حیدر قلی عزیز دلم وهمه سرمایه ام و ..) جلو شما با کمال میل زانو بزنم و دست شما را از صمیم قلب ببوسم و.........                            اما کجایند دلسوختگان بظاهر انسان که میخواهند به هر قیمتی شده بر گرده این جمع سوار باشند این است صداقت و......      خداوند اخرو عاقبت همه ما را ختم به خیر کند. انشا الله  
نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:19 ب.ظ

مهندس:
به خدا اشک در چشمانم حلقه زده است .براستی کیست که نداند جز شما کسی شایسته و لایق نمایندگی مردم شریف منطقه نبود...
اما براستی که مردم نیز با شعور و درک بالا می دانند که دیگران نخواستند چون با وجود شما جایی برایشان نبود
دلم می خواست به شما اجازه می دادنند که در انتخابات شرکت کنید آنگاه منطقه به اندازه ۱۰۰ سال پیشرفت می کرد به خدا قسم می خورم که جز راستی اط شما ندیده ایم به خدا مردم شریفند و می دانند من هم همرا شما نگران این قضیه ام به خدا قسم شما نامتان در تاریخ می مانند
سید عبدااله موسوی

FKH چهارشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:41 ق.ظ http://WWW.GHADIRKHADEM.BLOGSKY.COM

مهندس عزیز انسانیت-شعور-تواضع درک بالاومردمی بودن شمابرای همگان ثابت شده است کسی را می شناسم که یک بار بیشتر شما را ملاقات نکرده است اما شیفته ی تواضع شما شده است واز صمیم قلب سلامتی وموفقیت شما را از خداوند میخواهد

خادمیان -بوشهر چهارشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:21 ب.ظ

یا مقلب القلوب والابصار یا مدبر اللیل و النهار
یا محول الحول والاحوال حول حالنا الی احسن الحال
با سلام تقارن خجسته بهار طبیعت با عید میلاد رحمه للعالمین نوید بخش سالی پرخیر و برکت خواهد بود و از صمیم قلب این دو عید فرخنده را خدمت جنابعالی و خانواده محترم تبریک عرض نموده و امیدوارم در تمام امور موفق وموید باشید و در هر پست و مقامی هستید خدمت به خلق خدا را سرلوحه کارهای خود قرار داده و همه اعمالتان قربه الی الله باشد تو فیق روز افزون شما آرزوی قلبی ماست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد