بدون شک زنان در جامعه علی الخصوص جامعه کنونی که بشدت در حال رشد است نقش کارساز و فزاینده ای را ایفا می کنند که مهمترین ان تربیت نسلی است که باید مسبب اصلی تحول و بالندگی در شرائط فعلی شود بدین لحاظ مطلبی را در یکی از سایتهای خبری تحلیلی مطالعه کردم که حیفم امد برای استفاده شما در اینجا انرا منعکس نکنم امید که مثمر ثمر واقع گردد:
چالش های اصلی زنان و دختران در ایران و جهان | |||||
آفتاب یزد: بنابر باور بسیاری از صاحبنظران، انسان، محور توسعه پایدار است و جامعهای میتواند توسعه یابد که همه افراد آن، ظرفیت توسعهپذیری را داشته باشند و راهها و روشهای مناسب برای حصول توسعه پایدار را بیابند. بنابراین، تا زمانی که به زنان کشورمان به عنوان نیمی از نیروی انسانی در روند توسعه، توجه کافی مبذول نگردد، تحقق این آرمان، آرزویی محال به نظر میرسد.بررسی قوانین موجود، اعم از قانون اساسی و سایر قوانین، نشان میدهد که زنان ایران، مشکل اساسیاز لحاظ قانونی ندارند؛ لکن عوامل اقتصادی، فرهنگی و سنتی ویژهای، در قالب قوانین نانوشته، مانع مشارکت کامل زنان در روند توسعه و استفاده از مزایای توسعهاند. در این نوشتار کوتاه، به چند مسئله مربوط به زنان و دختران در جوامع توسعهیافته و عقبمانده، اشاره میشود: الف: اشتغال زنان: زنان، از اولین پگاه حیات جمعی بشر، در تمام عرصههای اجتماعی، نقشی مؤثر و تعیین کننده داشتهاند و براساس نظر بسیاری از محققان و مردم شناسان، سنگ بنای تمدنهای مادی جوامع در پی فراگیری کشاورزی و زراعت توسط زنان نهاده شده است و شاید بتوان گفت که تداوم، پیشرفت و تکامل جامعه اولیه انسانی، بیشتر مدیون تلاشها، کوششها، مجاهدتها و زحمات بیدریغ زنان بوده است تا مردان!در جوامع گوناگون و در بین افراد مختلف، انگیزههای بسیاری، زنان را به بازار کار میکشاند که در اینجا به مهمترین آنها (که بالاخص در جامعه ما میتواند مطرح باشد)، اشارهای کوتاه خواهیم داشت:1- انگیزههای اقتصادی: یکی از شایعترین دلایل اشتغال زنان، نه تنها در ایران، بلکه در جوامع مختلف، کمک به وضعیت اقتصادی همسر و خانواده است. بالا بودن هزینهها و تنوع نیازها و خواستههای خانواده، معمولاً مانع از آن است که درآمد مرد به تنهایی از عهده اداره خانوار برآید. این نیاز، مخصوصاً در شرایط نابهسامانی اقتصادی، بیشتر ضرورت مییابد و موجب رویآوردن زنان، به انواع و اقسام کارهای دست پایین، با مزد بسیار کم میشود.2- انگیزههای روانی و استقلالطلبی: بسیاری از زنان، صرفاً به انگیزه نیل به استقلال مالی، راهی بازار کار میشوند. بدین معنا که حتی در صورت بینیازی خانواده از درآمد آنها، به کار میپردازند و دستمزد خود را به دلخواه، پسانداز یا هزینه مینمایند. یکی از جنبههای مهم اشتغال با انگیزه مذکور، احساس نوعی هماوردی با مرد در اداره امور خانه و در واقع، تــــقــــســــیـــــــم مـــــــدیـــــــریـــــــت خـــــــانـــــــواده بـــیـــــــن زن و مـــــــرد اســـــــت.3- انگیزههای اجتماعی: گاهی هم میل به کسب هویت و شخصیت اجتماعی مؤثر، افراد را وادار به حضور در جامعه میکند. محیط محدود خـانـه و کـارهای تکراری آن که تقریباً تمام وقت مفید فرد رابه خـود اخـتصاص میدهد، کمتر زمینهای برای رشد ادراکی و شخصیتی فرد، باقی میگذارد و در چنین شرایطی، زن برای جلوگیری از رخوت وخمود فکری و روحی، خروج چند ساعته از محیط خانه را انتخاب میکند. اما در برخی از موارد، عامل اصلی شکلگیری انگیزه حضور فعال در اجتماع و ورود به بازار کار، عرصه تواناییها و تخصصهای به دست آمده اسـت. ایـن مـورد، مشـخـصـاً در مـورد زنان تحصیلکرده و واجد تخصصهای مورد نیاز جامعه، مصداق پیدا میکند. ب: فرار دختران: فرار از خانه، رفتاری است که در ابتدا به صورت یک اقدام ساده انجام میگیرد و سپس تا تکدی، سرقت، خرید و فروش مواد مخدر، اعتیاد، فحشا، قتل و در نهایت خودکشی کشیده میشود.پدیده "دختران فراری" با گسترش روز افزون خود، امروز به عنوان یک تهدید جدی برای کانون گرم خانوادهها مطرح و عامل افزایش ناهنجاریهای اجتماعی در کلانشهرها شناخته شده است.دختران فراری، اقدام خود را نوعی "اعتراض" میدانند و خود را قربانی روابط ناسالم خانوادهها و فراموش شدن خود در جامعه میدانند. به اعتراف پژوهشگران اجتماعی، فرار دختران، نتیجه یک فرآیند روانی و ذهنی در نوجوانان است که برای رسیدن به امنیت درونی و رهایی از سلطه والدین، زندگی خانه به دوشی را برمیگزینند.از مهمترین علتهای فرار دختران، طلاق و اعتیاد والدین است. طلاق، روابط عاطفی و ارتباطات سالم انسانی را سست میکند و این خلاء عاطفی، باعث میشود که دختران، از خانه بگریزند. ج: فقر زنان: در طول سه دهه گذشته، کشورهای در حال توسعه، به پیشرفتهای اقتصادی قابل ملاحظهای نایل آمدهاند. با وجود این، یک میلیارد نفر از مردم جهان، زیر خط فقر زندگی میکنند و قسمت عمده این فقیران در روستاها زندگی میکنند. براساس مطالعات انجام شده به وسیله صندوق توسعه کشاورزی ملل متحد IFAD()، حدود 65 تا 70 درصد از افرادی که تحت عنوان "فقیر مطلق" طبقهبندی شدهاند، زن هستند. مهمترین دلایل وجود فقر بیشتر در میان زنان را به مسائل زیر نسبت میدهند: 1- عدم وجود تساوی قدرت اقتصادی:زنان، تقریباً در همـه دنیـا (نسبـت بـه مـردان) از قـدرت اقتصـادی پایینتری برخوردارند. اطلاعات موجود سازمان ملل نشان میدهد که اگر چه حدود دو سوم کار انجام شده در دنیا به وسیله زنان انجام میشود، لکن تنها 10% از درآمد و 1% از داراییهای دنیا در اختیار زنان است.2- مهاجرت بیشتر مردان به شهرها و باقی ماندن زنان در روستاها : در بیشتر نقاط دنیا، هنگامی که مسائل و مشکلات متعدد در خانوارهای کشاورز، منجر به مهاجرت آنان به شهرها میگردد، معمولاً مردان، عازم شهرها میشوند تا در جستجوی شغلی پردرآمدتر باشند و این زنان هستند که وارث مشکلات موجود گشته و ناچارند با همه آنها به تنهایی دست به گریبان شوند.3- تأثیر نامساوی سیاستهای اقتصادی بر زنان و مردان : سیاستهای اقتصادی نوین، به ویژه سیاستهای مربوط به بازار آزاد، معمولاً بر پیشههای کوچک و آسیبپذیر، اثر سوء دارند و چون معمولاً زنان در واحدهای اقتصادی کوچک، مشغول به کار هستند، آنها اولین قربانیان ضوابط و مقررات جدید اقتصادیاند که این، خود عاملی برای بیشتر در فقر رفتن زنان بوده است.4- تأثیر متفاوت شاخصهای توسعه انسانی: تفاوت شاخصهای توسعه انسانی (مانند میزان درآمد و دسترسی به بهداشت، دسترسی به آموزش و...) برای زنان و مردان، به گونهای که معمولاً زنان از شاخصهای پایینتری برخوردارند، منجر به شرایطی میگردد که نهایتاً موجب فقیرتر شدن زنان میشود. مثلاً دسترسی کمتر زنان به آموزش، موجب میشود تا آنان مهارتهای لازم را برای یافتن شغل پیدا کنند و در نتیجه، درآمد نداشته باشند و لذا فقیرتر شوند. |
ممنون که به مسائل زنان اهمیت میدین
این حس خوبی رو در انسان بوجود میاره...
سلام
از لطف شما متشکرم که به این جا سر زدید
مطمئنا زنان در جامعه ما بایستی بیشتر اهمیت داده و نقش انان تبین شود .
موفق باشید
در صورت تمایل وبلاگ خود را معرفی تا بهره براداری و مطالعه کنیم .
به هنگام بازدید از یک بیمارستان روانى، از روانپزشک پرسیدم شما چطور میفهمید که یک بیمار روانى به بسترى شدن در بیمارستان نیاز
دارد یا نه؟
روانپزشک گفت: ما وان حمام را پر از آب میکنیم و یک قاشق چایخورى، یک فنجان و یک سطل جلوى بیمارمیگذاریم و از او میخواهیم که وان را خالى کند.
من گفتم: آهان! فهمیدم. آدم عادى باید سطل را بردارد چون بزرگتراست.
روانپزشک گفت: نه! آدم عادى در پوش زیرآب وان را بر میدارد .شما میخواهید تختتان کنارپنجره باشد ؟! ؟!؟
سلام
جالب بود