وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

زندگی صحنه زیبای هنرمندی ماست هرکسی نغمه خود خواندوازصحنه رود صحنه پیوسته بجاست خرم ان نغمه که مردم بسپارند بیاد
وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

زندگی صحنه زیبای هنرمندی ماست هرکسی نغمه خود خواندوازصحنه رود صحنه پیوسته بجاست خرم ان نغمه که مردم بسپارند بیاد

تمنای طبیعت

یکشنبه عصر را به دعوت سفرکرده از تهران و عاشق و مأنوس با طبیعت خدادادی علیرغم خستگی مفرط زائیده از کار روزانه که بشدت مرا آزار می داد عازم سفری کوتاه تفریحی شدیم در حقیقت بدلیل مشغله کاری زیاد و عدم فرصت مناسب در تجدید قوا و روحیه افزائی این مسافرت ضرورتی انکار ناپذیر بود و در حین و بعد از سفر دعای بسیار به بانی و باعث آن کردم لیکن در مجموع سفر ره آوردی بس شوک آور برایم داشت چراکه زنگها را حداقل برایم بصدا درآورد که ای غافل از همه جا ، نمیدانی که چه برسر همنوعان خواهد آمد چرا ؟  

حال برایتان شرح مختصری را می آورم و بیشتر هدفم از این عنوان تمنای من از ساحت مقدس انسانهایی است که خداوند متعال هنوز برایشان حرمت قائل است ودر درگاه باریتعالی روسفیدند و گردملال آور نفاق و کینه توزی و رشک و حسد و ... در جامعه به چهره معنویشان خطور نکرده و می توانند با تضرع از درگاه الهی بخواهند که بندگانش را رحمت و واسعه ای مشمول کند آری حکایت سفر من و دوست عزیزم به آبشار بسیار زیبا و چشم نواز مارگون واقع در شمال شرقی شهر سپیدان فارس است که بر سر حد و حدود و ثغور آن هنوز بین همشهریان شیرازی و یاسوجیم دعواست و همین چند روز پیش بود که در روزنامه امید مردم (( یومیه یاسوج )) نقل از آقای پردل که تاچند روز پیش رئیس شورای شهر یاسوج بود و دو یا سه روز بعد از این با آوردن تنها یک رأی  از هفت رأی از ریاست برکنار شد آمده بود که : (( ابشار مارگون متعلق به استان کهگیلویه و بویراحمد است ))

در هر حال پس از طی مسافتی 45 دقیقه ای که از مناظر طبیعی بسیار زیبای جاده یاسوج کاکان و از مجاورت بیست اسکی زیبای دنا و منطقه کاکان با آن چشم انداز جالب و باغات سیب و عشایر نشین که می گذریم وارد سه راهی سپیدان – یاسوج – آبشار می شویم و از این منطقه جاده پر پیچ و خم 15 کیلومتری را که عبور می کنیم به روستای مارگون می رسیم تا یادم هست این مطلب را عنوان کنم که در داشتن مارگون البته از نوع روستایش هم کهگیلویه و هم فارس مشترک هستند چرا که در منطقه لوداب و زیلائی که از محرومترین مناطق استان کهگیلویه وبویر احمد است نیز روستایی به نام مارگون وجود دارد لیکن بدلیل محرومیت و پرت بودن از جاده اصلی شاید هر دو سال هم یک نفر به آنجا مراجعه نکنند و جالب اینکه بنده صبح را برای بازدید از شعبه مارگون که تنها بانک مستقر در منطقه می باشد که همه امورات بانکی سه بخش منطقه روی دوش همکاران بنده است را به این مارگون رفتم و عصر را به مارگون فارس و اگرچه به لحاظ مناظر بکر و طبیعی هردو قابل توصیف هستند لیکن تفاوت مارگون فارس و مارگون کهگیلویه و بویراحمد مراجعات مردم شهرنشین است که حداقل برای بازدید از آبشار هفته ای دو هزار نفر را به سمت خود می کشد خوب بسنده کرده و زیاد حاشیه نروم به محض پیاده شدن در پارکینگ اختصاصی ناگهان با نگاهی به آبشار که در فاصله حدود ۵/۱کیلومتری از پارکینگ واقع است متوجه کاهش چشمگیر میزان آب شده و از این وضعیت شدیداً دچار نگرانی و استرس شدم و با صدایی ناشی از تعجب دوستم که برای اولین بار آنجا را می دید گفت چه شد ؟ و من جریان را بیان کردم اگرچه با حضور در محل آبشار همراه من بسیار شاد و خندان و راضی از این سفر بود لیکن من درفکر که ما را چه می شود و آینده پرمخاطره این خیل عظیم جمعیت را چه می شود و بنظر میرسد اگر خداوند متعال فرجی نکندو رحمانیت و کرمش را مشمول نکند علاوه بر انسانها ، گیاهان و جانوران و احشام و درختان و ... نیز به هلاکت نزد یک شده و بنابراین در محل آبشار بسیار زیبای مارگون شاهد نگاه ملتمسانه درختان سر به فلک کشیده که بشدت برای آینده خود نگران و مضطرب بودند ، بودم که با زبان بی زبانی از انسانها که بدلیل اشرفیت در خلقت به خداوند نزدیک و مقر بند می خواستند  که دعا کنند تا این پدیده شوم خشکسالی از ایران عزیز رخت بر بسته و شرائط به حالت عادی و پر بارشی برگردد بنابراین بازهم از کلیه عزیزانی که در نزد خداوند حرمت داشته و مقرب به درگاهند تمنا دارم که از خداوند رحمان خواستار تجدید نظر شده و بندگان و طبیعت را مشمول کرم و سخاوت خود کنند انشاالله.

نظرات 5 + ارسال نظر
سینا سه‌شنبه 5 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:58 ب.ظ


سلام دوستان عزیز اگر در شرایط رکود اقتصادی حال حاضر خواهان کسب درامد مطمئن ودرامد ایده ال هستید اگر خواهانه دریافت سود ماهیانه 20درصد برای سرمایه هایتان هستید از سایت ما دیدن کنید (بانک ماهیانه1.5درصد میدهد )

راستگو چهارشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:22 ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام
انجمن سایت راستگو یک سایت تفریحی، فرهنگی، علمی و ... است که می توانید مطالب مفیدی در آن پیدا بکنید.
با عضو شدن در انجمن راستگو و فعالیت در آن می توایند از امتیازاتی که به کاربران فعال تعلق می گیرد، استفاده کنید.
آدرس انجمن راستگو: http://forum.rastgo.com
جوایزی که به کاربران فعال تعلق می گیرد، در لینک زیر قرار دارد:
http://forum.rastgo.com/ndash-t1949.html

موفق باشید

راستگو چهارشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 03:37 ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام
انجمن سایت راستگو یک سایت تفریحی، فرهنگی، علمی و ... است که می توانید مطالب مفیدی در آن پیدا بکنید.
با عضو شدن در انجمن راستگو و فعالیت در آن می توایند از امتیازاتی که به کاربران فعال تعلق می گیرد، استفاده کنید.
آدرس انجمن راستگو: http://forum.rastgo.com
جوایزی که به کاربران فعال تعلق می گیرد، در لینک زیر قرار دارد:
http://forum.rastgo.com/ndash-t1949.html

موفق باشید

شب‌های برره چهارشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:56 ق.ظ

سریال شب‌های برره واقعا یادش بخیر
سریال خوب و به یاد ماندنی بود
http://www.shahrvandshop.com/post-27.aspx

پژمان چهارشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:39 ب.ظ

با اهداء سلام و احترام و عرض خسته نباشید
سعادتی دست داد تا از مطالب حضرتعالی توشه برداریم و بهره مند شویم

ضمن مطالعه پستهای پیشین و حکایت تامل برانگیز حاتم طائی. نگرانی و اندوه کم آبی و تشنگی خاک و گیاهان را بخوبی تصویر ومنتقل نمودید
همانطور که فرمودید امیدواریم رحمت الهی بر دل طبیعت نازل شود و دل همه مخلوقات را شاد کند
فرصت را غنیمت دانسته و احساسی که دارم را بیان میکنم واین البته احساس شخصی است
متاسفانه حقیر احساس میکنم برکت از این سرزمین رخت بربسته و خیلی در فکر و رنج هستم
مزه غذاها و خوراکها آن مزه قدیم را نمیدهند و ...
مطلبی را که میخواهم بگویم شاید غیر واقعی به نظر برسد ولی شخصا احساس کردم
حقیر اگر فرصتی میافتم با حداقل ره توشه با موتور یا ماشین به ترکیه مسافرت میکردم و میکنم
اولین بار در سال۱۳۷۹ هنگامیکه به تنهایی و با موتور وبدون آشنایی با زبان ترکی از مرز بازرگان قدم به محوطه گمرک گوربولاغ گذاشتم با اینکه حس عدم وجود هم زبان آزارم میداد ولی با کمال تعجب احساس کردم جریان تنفسیم راحت تر و روان تر شده! ولی جدی نگرفتم
از شهرها و روستاهای مختلف که عبور میکردم طراوت و شادابی خاصی در برگهای درختان و گیاهان دیده میشد!
مزه میوه ها و شیر و دوغ لذت بخش بود
تعجب میکردم چطور با یک نصفه کباب کوبیده سیر میشدم!
همه اینها را گذاشتم رو حساب ذوق زدگی!
....
سالهای بعد نیز این احساسها تکرار شد تا اینکه با دوست خوش ذوق و نیک نهادی آشنا شدم که سالیان زیادی با تریلی به کشورهای مختلف سفر میکرد
روزی ماجرای عوض شدن هوا را در مرز با او درمیان گذاشتم و در کمال تعجب ایشان نیز ضمن تایید این احساس تعبیر زیبایی کرد و گفت انگار خدا تا آسمان دیوار کشیده! که به فاصله یک متر هوا تغییر میکند!
.....
جالب بود وقتی حساب میکردم و میدیدم ۱۰روز مسافرت به شهرهای مختلف در سرتاسر ترکیه و طی مسافتی در حدود۵۰۰۰کیلومتر در خاک ترکیه با بنزینی گران (بین سالهای۷۹ تا۸۷ از لیتری ۱۲۰۰تومان تا لیتری۲۶۵۰تومان) اقامت در هتل و خورد و خوراک در حدود۴۰۰هزار تومان هزینه داشته!
در حالیکه باید بیش از اینها هزینه میداشت! اما...
اینجا بود که دریافتم باید علتی معنوی برای آن بیابم که همانا برکتی است که زمین و زمان دارد و چه بسا اعمالی است که ما انسانها انجام میدهیم و باعث گسترش این خیر و برکت در تمام ارکان زندگی و مکان و زمان میشود

ازاینکه کلام به درازا کشید پوزش میطلبم و امیدوارم با توجه بیشتر به معنویات راستی درستی خیرخواهی و انسان دوستی شرایط بهتری برای بندگی و زندگی فراهم کنیم

ارادتمند
موفق و پاینده باشید

با عرض ادب
از مطلبتان در پستی مخصوص خودتان استفاده میکنم
از بابت اینکه محبت میکنید و مرا مورد عنایت قرار میدهید تشکر میکنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد