وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

زندگی صحنه زیبای هنرمندی ماست هرکسی نغمه خود خواندوازصحنه رود صحنه پیوسته بجاست خرم ان نغمه که مردم بسپارند بیاد
وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

زندگی صحنه زیبای هنرمندی ماست هرکسی نغمه خود خواندوازصحنه رود صحنه پیوسته بجاست خرم ان نغمه که مردم بسپارند بیاد

ضیافتی با لطافت رمضان

رمضان که می رسد بوی دل انگیز و شادی بخش و با طراوت افطار و سحر کوی و برزن را احاطه کرده و مؤمنین و وارستگان و صالحان را نوید جامعه ای سرشار از نعمت و صواب عظیم می دهد صدای ربنایی که از دل انسانها برمی خیزد که گرسنگی و تشنگی را از سپیده صبح با خود همراه کرده تا برای هر گونه میلی که به شیطان پاسخ مثبت می دهد مقاومت کرده و سیراب از نعم درگاه باریتعالی شوند آری رمضان ساحتی است که الگویی از عدالت و مقاومت را برای پیروان مکتبی پرفروغ از کریم اهل بیت امام حسن مجتبی و ایثار و شجاعت و مظهری از عدالت را ز امام علی ( ع) به یاد می آورد یکماه راز و نیاز به درگاه احدیت برای زدودن زنگارهایی که در طول سال برقلوب پاک نشسته و اینک با تضرع و خواهش و دعای سحر خدای را برای پاکی آن صدا می کنیم رمضان منشأ و مبداًیی است که انسان به فطرت خویش رجعت کرده و در همه امورات زندگی چه فرهنگی و چه اقتصادی خود را در مظان تحولی شگرف قرار دهد و بدین سان عدالت را برای رفاه و بهره گیری همه آحاد جامعه بویژه محرومین و مستمندان بعینه لمس کند و سفره گسترده خویش را با فقرا و مستمندان به اشتراک بگذارد آنانی که حتی از داشتن لقمه ای کوچک از غذای اصلی مورد نیاز محرومند و چشم انتظار سخاوت نیک اندیشان و ... و این بار در استان کمتر توسعه یافته کهگیلویه و بویراحمد تصمیمات خیراندیشانه هیئت مدیره محترم بانک همکاران ستادی را برای خدمتی دیگر به محرومین و ولی نعمتان منطقه مهیا کرد و همگام با لیالی پرفیض و برکت قدر در رمضان المبارک جمعیت 1000 نفری از خانواده های تحت پوشش کمیته امداد حضرت امام (ره) برخوان گسترده بانک همیشه خدمت رسان کشاورزی در شهر یاسوج گردهم آمدند تا همکاران استان از شاغل و بازنشسته مشارکتی را برای اطعام ایشان صورت دهند و به جهت یکی شدن مسئول و ولی نعمت و ... از مقامات محلی همچون استاندار و تعدادی مدیران کل نیز دعوت بعمل آمد تا هم آنانی که عمری را در محرومیت بسر برده اند هم سفره خدمتگزاران خویش شوند و بنابر تصمیم متخذه در جهت شناسایی محرومین واقعی با همکاری کمیته حضرت امام تعداد 200 بسته اقلام مورد نیاز ازقبیل برنج و مرغ و نخود بسته بندی و بین این قشر از جامعه در مناطق محروم و کمتر توسعه یافته بهمئی و مارگون توزیع گردد .

    در این محفل آسمانی مسئولین کمیته امداد استان از این ابتکار پرصواب مدیران بانک قدردانی و خواستار ترویج آن در بین سیستم بانکی و استمرار آن توسط بانک شدند . مدیر استان نیز ضمن خیر مقدم و تبریک ولادت کریم اهل بیت و گرامیداشت لیالی پرفیض قدر از حضور همه مدعوین قدردانی و تشکر داشته و آرزوی قبولی طاعات و عبادات همه مؤمنین و مسلمانان را در این ایام مبارک داشتند .

این مراسم با تلاوت آیاتی از کلام اله مجید ربانی و اذان و اقامه نماز مغرب و عشا به امام روحانی مدعو و صرف افطاری و سخنرانی مسئولین کمیته امداد و مدیریت بانک خاتمه یافت .

نظرات 2 + ارسال نظر
علیرضا هاشمی سه‌شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 08:54 ب.ظ http://agri-yu.blogfa.com

سلام. مطلب زیبایی بود.

باسلام
از حضور شما در این وبلاگ و اقدامات شما در وبلاگ دانشکده تشکر میکنم .
خدمت دوستان عزیز دانشجو بویژه اعضای انجمن علمی سلام برسانید .

[ بدون نام ] چهارشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 05:30 ب.ظ

پسر فقیری که از راه فروش خرت و پرت در محلات شهر، خرج تحصیل خود را بدست می آورد. یک روز به شدت دچارتنگدستی شد. او فقط یک سکه ناقابل در جیب داشت. در حالی که گرسنگی سخت به او فشار می آورد، تصمیم گرفت از خانه بعدی تقاضای غذا کند.



با این حال وقتی دختر جوانی در را به رویش گشود، دستپاچه شد و به جای غذا یک لیوان آب خواست. دختر جوان احساس کرد که او بسیار گرسنه است. برایش یک لیوان شیر بسیار بزرگ آورد. پسرک شیر را سر کشیده و آهسته گفت: چقدر باید به شما بپردازم؟ دختر جوان گفت: هیچ... مادرمان به ما یاد داده در قبال کار نیکی که برای دیگران انجام می دهیم چیزی دریافت نکنیم.

پسرک در مقابل گفت: از صمیم قلب از شما تشکر می کنم.



پسرک که "هاروارد کلی" نام داشت، پس از ترک خانه نه تنها از نظر جسمی خود را قویتر حس می کرد، بلکه ایمانش به خداوند و انسانهای نیکو کار نیز بیشتر شد. تا پیش از این او آماده شده بود دست از تحصیل بکشد.

سالها بعد... زن جوانی به بیماری مهلکی گرفتار شد. پزشکان از درمان وی عاجز شدند. او به شهر بزرگتری منتقل شد. " دکتر هاروارد کلی" برای مشاوره در مورد وضعیت این زن فراخوانده شد. وقتی او نام شهری که زن جوان از آنجا آمده بود شنید، برق عجیبی در چشمانش نمایان شد. او بلافاصله بیمار را شناخت. مصمم به اتاقش بازگشت و با خود عهد کرد هر چه در توان دارد، برای نجات زندگی وی به کار گیرد.

مبارزه آنها بعد از کشمکش طولانی با بیماری به پیروزی رسید. روز ترخیص بیمار فرا سید. زن با ترس و لرز صورتحساب را گشود. او اطمینان داشت تا پایان عمر باید برای پرداخت صورتحساب کار کند. نگاهی به صورتحساب انداخت. جمله ای به چشمش خورد:

همه مخارج با یک لیوان شیر پرداخته شده است.

امضا: دکتر هاروارد کلی



زن مات و مبهوت مانده بود. به یاد آنروز افتاد. پسرکی برای یک لیوان آب در خانه را به صدا در آورده بود و او در عوض برایش یک لیوان شیر آورد. اشک از چشمان زن سرازیر شد. فقط توانست بگوید:

خدایا شکر...!

خدایا شکر که هنوز عشق تو در قلبها و دستهای برخی از انسانها جریان دارد

سلام
از حضورتان صمیمانه متشکرم
از اینکه با این سرگذشت زیبا این قسمت از وبلاگ را به ادبیات شوایتان مزین فرمودید سپلسگزارم .امید که همه ما درد ومشکلات جامعه را بخوبی درک کرده و همپا و همسنگر با هم برای رفع حوائج مستمندان تلاش و کوشش کنیم بنده هم بسیار خرسندم که افرادی هستند که در این وانسای زندگی هنوز بیاد و برای مستمندان و فقرا و درد مندان تلاش میکنند .
اجر همگی با خداوند متعال و بخشاینده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد