وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

زندگی صحنه زیبای هنرمندی ماست هرکسی نغمه خود خواندوازصحنه رود صحنه پیوسته بجاست خرم ان نغمه که مردم بسپارند بیاد
وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

زندگی صحنه زیبای هنرمندی ماست هرکسی نغمه خود خواندوازصحنه رود صحنه پیوسته بجاست خرم ان نغمه که مردم بسپارند بیاد

و...........این بار

جمعه شد وباز یادیار مهربان .این روز را از مناظر مختلف میتوان دید: گاه برای تعطیلی و سرکشی به اقوام و خویشان و بعبارتی انجام صله رحم و گاه برای رفتن به مراکزی تفریحی حالا هم میشود سیاحتی بود و فرهنگی و هم میتوان به باغ و دشت و دمن رفت ویا نه اصلا در خانه نشست و با اهل و عیال گفت و شنید ویا برخی دیگر اماده برای ادای فریضه نماز جمعه همان نمازی که دشمن شکن است و سیاسی و عبادی و.................ولی مدتهای مدید است که گفته اند مهدی موعود امام منتظر در این روز ظهور میکند ویا بعبارتی دیگر در عوام امده که این روز روز محمد است و عید ایشان و..... 

نمیدانم هرانچه هست من این هفته را در خانه بودم بچه ها را به مراکز اموزشی تقویتی که سالهاست بین دانش اموزان متداول و هرکسی یکی را انتخاب میکند بردم وکمی هم با رایانه سرسری کردم و به وبلاگها سر زدم و اخباری چه سیاسی و چه اقتصادی را مطالعه میکردم وبنظر خسته شدم مصلحت دیدم کمی به خارج از منزل بروم و قدم بزنم ابتدا سری به اداره که نزدیک منزل است رفتم و کارهای اخر وقت دیروز را که برای حضور در کارگروه اشتغال و سرمایه کذاری رفته و مانده بود را انجام دادم وحالا نوبت قدم زدن رسیده بود با رفتن برق شهر یکی از مشتریان که به دستگاه خودپرداز مراجعه کرده و همزمان با تحویل وجه مورد نیاز و کارت برق رفته و نه وجه امده و نه کارت را هراسان دیدم با اهل منزلش که در اتومبیل بودند امده بودند و چون تا حال تجربه ای را بدین شکل نداشتم سوال کرد که بمحض امدن برق ایا وجه و کارت را بیرون داده و باید اینجا باشی تا انها را تحویل بگیری که من هم اطلاع دقیقی نداشتم بنابراین قرار براین شد من بمانم و کشیک بدهم تا ایشان اعضاءخانواده اش را بمنزل رسانده و برگردند و رفتن ایشان همان و ساعاتی گذشتن همان تا یازده بود که برق امد و کارت و وجه نیز از درون دستگاه خارج نشد و قطعا باید فردا به بانک مراجعه و انها را دریافت کند و بنده انجا را ترک و برای اوردن بچه ها از مرکز عازم شدم لیکن وقت بازگشت با صحنه ای عجیب در جلو شعبه بانک روبرو شدم و در حالیکه روز روشن و عابرین مشغول شخصی در حال کندن بنرهای تبلیغاتی که بر درب ورودی شعبه بانک نصب شده بود  گردیده و ان را که حدودا شش متر بود و بابت ان ششصد هزار ریال پرداخت شده بود جمع اوری میکرد و با توجه باینکه این پارچه تبلیغاتی که از جنس ضخیمی است باید مدتهای دیگری نصب باشد تعجب کردم که در روز جمعه کدام همکار دارد این کار را انجام میدهد ه با نگاه به شخص مذکور متوجه شدم از همکاران نیست و قطعا نوعی سرقت در حال انجام است و بدین لحاظ ماشین را در گوشه ای پارک و به ایشان سلام کرده و سوال که چرا این وسیله تبلیغی را میبرید ؟  

وایشان ترسان و هراسان از اینکه فکر کردم باد انرا پاره میکند و انرا برداشتم بنابراین حسب وظیفه دست ایشان در دستم به نگهبان اداره تحویل دادم تا بررسی بیشتری صورت گیرد چرا که این چندمین باری است که این اتفاق می افتد و بنابراین اتومبیل را وارد حیاط کرده و به سراغ انها رفتم بسیار ترسیده بود و رنگ از رخسارش پریده و باب مباحثه با ایشان را باز کردم و اینجا بود که نکته مورد اشاره من برای این پست اتفاق افتاد : 

سوال میکنم اهل کجایی وجواب میدهد اهل ..........(روستاهای اطراف) ومیپرسم برای چه این بنر را برداشتی و اینجا بود که شدیدا تحت تاثیر قرار گرفتم ............. 

میخواهم انرا بجای پنجره در منزلم بکار ببرم تا ساختمان بدون درب و پنجره خانه ام را سرما بیشتر از این در بر نگرفته و فرزندانم که مدتی است سرما خورده اند بهتر شوند.................. 

خدایا باید چه کرد؟ 

در ضمن اینکه اتومبیل را بهمراه فرزند کوچکم که ناظر بر ماجرا بود به حیاط منتقل میکردم فرزندم از من خواست که پی گیر مورد نباشم و در جوابم که چرا ؟باید با این شیوه برخورد کرد اظهار داشت : پدر به کفشهای پاره و .....نگاه کن ........... 

...............چه کنیم تا برای اجرای عدالت در جامعه و جلوگیری از اینگونه اتفاقات و اجرای صحیح عدالت و توزیع دقیق ثروتهای ملی در پیشگاه خداوند متعال و اینگونه افراد سرافکنده و شرمگین نشویم ؟ 

ایا هستند کسانی که درد اینگونه از افراد را که تعدادشان در جامعه نیز کم نیستند را درک کرده و دست از چپاول و.........بردارند وایا .............. 

در هرحال به نگهبان گفتم همرا این دوستمان برو و بنر را در جایش نصب کن و مقداری اندک وجه را برای ایشان گذاشتم که شخصا انرا تحویل نگرفت و به همکارم دادم تا تحویل دهد و خود انجا را ترک کردم لیکن در بازگشت نگهبان صدایم کرد و وجه را به من باز گرداند و گفت هر کار کردم انرا با خود نبرد و...................... 

چه باید کرد ؟......................... 

ایا خداوند متعالی که دائم انرا یاد کرده و در برابرش تعظیم کرده و بنظرمان داریم مسیر بهشت را برای خود مهیامیکنیم ما را خواهد بخشید؟ 

اگر با این پست احساسات شما را جریحه دار کردم جدا پوز شخواسته و فقط قصدم توجه دادن همه عزیزان به رخدادهایی است که در جامعه بسیار اینکونه اتفاق افتاده و از ان بیخبریم. 

موفق باشید

نظرات 1 + ارسال نظر
عموزاد شنبه 23 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 09:56 ق.ظ http://rezaamoozad.blogfa.com


سلام برادر:

دردیست که سالیان زیادی است دامنگیر اقشاری از جامعه که تعداد آنها در جامعه اسلامی !!!! ما کم هم نیستند شده است . متاسفانه آنقدری که به فکر حفظ مصالح و سیاسی کاریها هستند به فکر مردمی که در گرما و سرما یار انقلاب و نظام بوده و هستند و در راهپیماییها و دیگر فراخوانهائی که کسب وجهه برای نظام می نماید حضور چشمگیر دارند نیستند . کشوری با اینهمه امکانات و ذخائر غنی که موردطمع بیگانگان می باشد ، با این فرهنگ غنی اسلامی ، با اینهمه رشادتها و شهادتها ، و منطقه ای که حضرتعالی نیز در آن مشغول فعالیت می باشید از این دست انسانها فراوان دارد و در حال حاضر با سیلی صورت خود را سرخ نگه می دارد که برخی از آنها بدلایلی که خود حضرتعالی بعنوان استاد بنده بهتر و بیشترمی دانید در یک روز تعطیل مجبور به انجام چنین عملی می شود که توجیه این شخص در کاربرد آن بنر برای ایشان جای بسی تامل و تفکر دارد که چرا.......؟ چرا...........و چرا..........وچرا ......... و بسیاری از چراهای دیگر

خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار

ارادتمند

باسلام و عرض سپاس از حضور حضرتعالی
سلام صمیمانه مرا به همه اهل منزل برسانید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد