وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

زندگی صحنه زیبای هنرمندی ماست هرکسی نغمه خود خواندوازصحنه رود صحنه پیوسته بجاست خرم ان نغمه که مردم بسپارند بیاد
وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

زندگی صحنه زیبای هنرمندی ماست هرکسی نغمه خود خواندوازصحنه رود صحنه پیوسته بجاست خرم ان نغمه که مردم بسپارند بیاد

دخمه ای به بزرگی دنیا

همین دیروز بود ویا نه پنجشنبه روزی قبل از تر از دیروز مثل روزهای دیگر که یا گرمند ویا سرد همان روزهایی که برای خیلیها تفاوتی نمیکند گرم باشد سرد باشد و ملول و یا حتی ملال اور و.....

سفری داشتم به دیاری که دراوان انقلاب به دارالمومنین نامیده معروف شدحتما دوستان قدیمی از ان مطلعند اولین شهری که در استان فارس حکومت نظامی شد ساعت حوالی چهارعصر  شهر بدلیل گرمای شد ید خاموش بود همه در منازلشان به تجهیزات سرمایشی رو ی اورده بودند و من در اندیشه انجام اموراتم تا سریعا به محل سکونتم باز گردم اری برای انجام کارم نیاز به اخذ چندین کپی داشتم و مشغول دورزدن خیابانها تا محلی را برای انجام کار بیابم ناگهان توجهم را مکانی جلب کرد اری کپی و زیراکس طبیعتا خوشحال شدم و از اتومبیل پیاده شدم بسمت مغازه رفتم و مشاهده کردم که  باید از انجا به بالکن بروم بالکن گه چه عرض کنم شاید دخمه ای بنامم بهتر باشد در حالت خمیده مسیر را بدلیل کوتاهی سقف طی کردم وبمحض هویدا شدنم جوانی بیست و شش ساله باسرعت زیاد از جا برخواست و با احترامی که نشاندهنده شخصیت والای اجتماعی و ادب و نزاکت بسیار از ایرانیان متمدن و اصیل است سلام و تعارف کرد بارویی گشاده و ... 

اری رفته بودم تا تعدادی بسیار کپی کنم ......هرچه اطراف را نگریستم از دستگاه کپی خبری نبود سوال کردم کپی میخواهم جواب داد در خدمتم گفتم با چی؟گفت با این وسیله ......... 

و دیدم پرینتری کوچک در گوشه ای از دخمه متصل به یک کیس کامپیوتر ...برایم عجیب بود و تعجبم را دید و...... 

اری این جوان لب به سخن گشود :

شاکرم به درگاهش که پس از گذرانیدن هیجده سال تحصیل و اخذ کارشناسی ارشد در رشته جامعه شناسی دایی مهربانم این مکان را برای بیکار نبودنم در اختیارم گذاشته و ...... 

اری ازپدر ومادرش که عمربابرکت خویش را در تربیت فرزندان این اب و خاک گذرانیده والحال به درجه والای بازنشستگی مفتخر شده اند و اکنون فرزندشان را بقول خود بعد از شصت سال سابقه خدمت (مجموع خدمت مادر و پدر در اموزش و پرورش )حتی حاضر به دادن امریه خدمت سربازی در این اداره نیز نیستند تا سختی های دانشگاه و....زندگی و.... 

دیگر چه میتوان گفت ؟  

برای چهل صفحه کپی بالغ  برسه ربع ساعت انهم تک تک گذاشتن و برداشتن و کپی زدن معطل شدم لیکن بسیار لحظات طاقت فرسایی را تحمل کردم وبا خود در جنگ وگریزو دعوا که دراینگونه شرائط چگونه از خود راضی باشیم و صدای رسای خدمت به جامعه وبویژه جوانان را در .......کنیم؟  

جداچگونه باید پاسخ داد؟.........................

نه استیلی نه دایی......

بحث مدیریت بعنوان مهمترین عامل در پیشرفت بخشهای مختلف در هرکشور نقش موثری در جهشهای متعددبرای رسیدن به اهداف و ارمانهای تعیین شده ایفا میکند از انجمله در ورزش که خود عامل مهمی در ایجاد روحیه و تقویت قوای روحانی و جسمانی میباشد و بدون شک ارتفاء‌ روحیه و افزایش رفاه میتواند تاثیرات بسزایی را در توسعه همه جانبه هرکشور داشته باشد ولذا امروز تمامی کشورهای پیشرفته با توسل به این شیوه اهداف خود را دنبال و در نهایت رشد و تعالی را شاهد هستند. 

ورزش در ایران نیز همچون سایر ممالک هواداران زیادی  دارد منجمله تیمهای با سابقه ای همچون پرسپولیس و استقلال که در رنگهای ابی و قرمز شناخته میشوند لیکن چند سالی است که برخلاف انچه باید طی طریق شود این عرصه نیز بنوعی رنگ دیگری بخود گرفته و تحت تاثیر جو دچار ناملایماتی شده اگرچه این نقیصه باعث باز شدن راه برای سایر باشگاها که باعث خوشحالی است شده لیکن دارا بودن هواداران زیاد این دوتیم و بنوعی بازی با احساسات ایشان نمره ای منفی است که در بحث مدیریت باید بدان توجه ویژه ای داشت . 

امروز اخرین روز جام یازدهم که بنام خلیج همیشه فارس نامگذاری شده بود و در نهایت تیم خوب سپاهان اصفهان همچون سایر بخشهایی که مردم این دیار بخوبی خود را نشان داده اند بازهم قهرمان شد و برای اولین بار تیمهایی همچون استقلال و پرسپولیس رده های سوم و دهم را بخود اختصاص دادند انچه مهم است تغییرات مدیریتی در این دو باشگاه و عدم استفاده از مدیران صاحب فن و متبحر در رشته که موجب خدشه دار شدن احساسات تعدای کثیر از هواداران شداست و جالب اینکه در مثل معروف :؛مرغ همسایه غاز است ؛علیرغم شروع بازیها با مربیان داخلی متاسفانه در اواسط کار از مربی ترکیه ای استفاده شد که بنابدلائلی تیم را به رده های پائین جدول سوق داد و ماحصل ان دیدگاه مردم و تماشاگرانی بود که در همه عرصه ها حرف اصلی را خود میزنند بود. 

ایشان در جریان دیدار دوتیم استقلال و نفت تهران با شعار یکدست:

نه استیلی نه دائی دنیزلی چهارتایی   

بنوعی حرفی را برای مسئولین داشتندکه..............

فلذا بنظر میرسد که در هر رشته ای فارغ از نوع گرایشها وسلیقه ها باید کار را به کاردان داد و حداقل در باشگاهی با سابقه و  پرهوادار همچون پرسپولیس مدیریت را به افرادی سپرد که عمر خویش را در این راه گذرانیده و موی سپید کرده اند. 

در هرحال بعنوان یک ایرانی و شهرستانی به همه هواداران تیم پروپاقرص و بابرنامه سپاهان و همه مردم توانمند و فعال و زرنگ دیار زاینده رود تبریک و تهنیت میگویم.

من رفتنیم

گاه متنها علیرغم بی جانی و زنده نبودن شگفتی هایی میسازند که هر انسان جاندار و پر مدعایی از ان عاجز است و اینگونه است که موجوداتی بنام انسان را متحول کرده و جامعه ای  رامیسازدوازانجمله مطلبی که امروز دوست خوبی زحمت ارسال انرا کشیده بود با امید به اینکه همگی عمری پردوام لیکن مثمر ثمر داشته باشیم: 

یه روز یه بنده خدایی اومد پیشم حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه
گفت :حاج آقا یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه
گفتم :چشم اگه جوابشو بدونم خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم
گفت: من رفتنی ام!

گفتم: یعنی چی؟

گفت: دارم میمیرم
گفتم: دکتر دیگه ای رفتی، خارج از کشور؟
گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد.
گفتم: خدا کریمه، انشاله که بهت سلامتی میده
با تعجب نگاه کرد و گفت: اگه من بمیرم یعنی خدا کریم نیست؟
فهمیدم آدم فهمیده ایه و نمیشه گل مالید سرش
گفتم: راست میگی، حالا سوالت چیه؟
گفت: من از وقتی فهمیدم دارم میمیرم خیلی ناراحت شدم از خونه بیرون نمیومدم
کارم شده بود تو اتاق موندن و غصه خوردن
تا اینکه یه روز به خودم گفتم تا کی منتظر مرگ باشم
خلاصه یه روز صبح از خونه زدم بیرون مثل همه شروع به کار کردم
اما با مردم فرق داشتم، چون من قرار بود برم و انگار این حال منو کسی نداشت
خیلی مهربون شدم، دیگه رفتارای غلط مردم خیلی اذیتم نمیکرد
با خودم میگفتم بذار دلشون خوش باشه که سر من کلاه گذاشتن
آخه من رفتنی ام و اونا انگار موندنی
سرتونو درد نیارم من کار میکردم اما حرص نداشتم
بین مردم بودم اما بهشون ظلم نمیکردم و دوستشون داشتم
ماشین عروس که میدیم از ته دل شاد میشدم و دعا میکردم
گدا که میدیدم از ته دل غصه میخوردم و بدون اینکه حساب کتاب کنم کمک میکردم
مثل پیر مردا برای همه جوونا آرزوی خوشبختی میکردم
الغرض اینکه این ماجرا منو آدم خوبی کرد و مهربون شدم
حالا سوالم اینه که من به خاطر مرگ خوب شدم و آیا خدا این خوب شدن منو قبول میکنه؟
گفتم: بله، اونجور که میدونم و به نظرم میرسه آدما تا دم رفتن خوب شدنشون واسه خدا عزیزه
آرام آرام خدا حافظی کرد و تشکر، وقتی داشت میرفت گفتم: راستی نگفتی چقدر وقت داری؟
گفت: معلوم نیست بین یک روز تا چند هزار روز!!!
یه چرتکه انداختم دیدم منم تقریبا همین قدرا وقت دارم. با تعجب گفتم: مگه بیماریت چیه؟
گفت: بیمار نیستم!

گفتم: پس چی؟
گفت: فهمیدم مردنیم، رفتم دکتر گفتم: میتونید کاری کنید که نمیرم گفتن:نه گفتم: خارج چی؟ و باز گفتند : نه! خلاصه حاجی
مارفتنی هستیم وقتش فرقی داره مگه؟

باز خندید و رفت و دل منو با خودش برد

اگر این ایمیل را دریافت کردی ؛ بدان و آگاه باش که تو شایسته
مهربانی و از نیک ترین مهربانان هستی پس تو هم آن را برای نیک ترین مهربانانت
بفرست و زنجیره مهربانی را ادامه بده


برای آنان که یادشون رفته که " من رفتنی ام ..."
حرص می زنند و دیگران را می آزارند ... دوستان ، من هم رفتنی ام و مرا هم از صمیم قلب ببخشید و حلالم کنید.......

مشاهیر و عبارات فراموش ناشدنی

ازدیر باز همه یکسان افریده شده و در کائنات تفاوتی در بوجود امدن مخلوقات وجود نداشته لیکن مخلوقاتی بنام انسان پس از خلقت بنوعی برای تکامل خویش سعی و تلاش کرده  و چه بسیار از این نوع که برای رسیدن به ارمانهای خویش شب وروز نداشته و برای فائق امدن بر ناملایمات بسیار رنج و مشقت را برخود هموار کرده اند انسانهای شیفته خدمت و نه تشنه قدرت که به حمدالله اوازه و نامشان همچون خورشیدی تابناک بر وجود بنی بشر درخشش دارد وایشان تعدادشان نیز بیشمار است از انجمله صادق هدایت و......... 

نویسنده شهیری که نامش و یادش همیشه جاودان خواهد ماند. 

امروز بی گمان تراوشات ذهنیش کمال است و همیشه دارای کاربرددر اینجا به  مختصری ازان  می پردازم:  

 

در زندگی درد هایی است که روح انسان را از درون مثل خوره می خورند و می زدایند، این درد ها را نه می شود به کسی گفت و نه می توان جایی بیان کرد! و اینک؛ سی و هفت درد و عیب اساسی اجتماعی ما ایرانیان که هیچوقت درمان نشد!
1. اکثر ما ایرانی ها تخیل را به تفکر ترجیح می دهیم.
2. اکثر مردم ما در هر شرایطی منافع شخصی خود را به منافع ملی ترجیح می دهیم.
3. با طناب مفت حاضریم خود را دار بزنیم.
4. به بدبینی بیش از خوش بینی تمایل داریم.
5. بیشتر نواقص را می بینیم اما در رفع آنها هیچ اقدامی نمی کنیم.
6. در هر کاری اظهار فضل می کنیم ولی از گفتن نمی دانم شرم داریم.
7. کلمه من را بیش از ما به کار می بریم.
8. غالبا مهارت را به دانش ترجیح می دهیم.
9. بیشتر در گذشته به سر می بریم تا جایی که آینده را فراموش می کنیم.
10. از دوراندیشی و برنامه ریزی عاجزیم و غالبا دچار روزمرگی و حل بحران هستیم.
11. عقب افتادگی مان را به گردن دیگران و توطئه آنها می اندازیم، ولی برای جبران آن قدمی بر نمی داریم.
12. دائما دیگران را نصیحت می کنیم، ولی خودمان هرگز به آنها عمل نمی کنیم.
13. همیشه آخرین تصمیم را در دقیقه 90 می گیریم.
14و15. زمانی که ما مشغول کیمیاگری بودیم غربی ها علم شیمی را گسترش دادند.
16. زمانی که ما با رمل و اسطرلاب مشغول کشف احوال کواکب بودیم غربی ها علم نجوم را بنا نهادند.
17. هنگامی که به هدف مان نمی رسیم، آن را به حساب سرنوشت و قسمت و بد بیاری می گذاریم، ولی هرگز به تجزیه تحلیل علل آن نمی پردازیم.
18. غربیها اطلاعات متعارف خود را در دسترس عموم قرار میدهند، ولی ما آنها را برداشته و از همکارمان پنهان میکنیم.
19. مرده هایمان را بیشتر از زنده هایمان احترام می گذاریم.
20. غربی ها و بعضا دشمنان ما، ما را بهتر از خودمان می شناسند.
21. در ایران کوزه گر از کوزه شکسته آب می خورد.
22. فکر می کنیم با صدقه دادن خود را در مقابل اقدامات نابخردانه خود بیمه می کنیم.
23. برای تصمیم گیری بعد از تمام بررسی های ممکن آخر کار استخاره می کنیم.
24. همیشه برای ما مرغ همسایه غاز است.
25. به هیچ وجه انتقاد پذیر نیستیم و فکر می کنیم که کسی که عیب ما را می گوید بدخواه ماست.
26. چشم دیدن افراد برتر از خودمان را نداریم.
27. به هنگام مدیریت در یک سازمان زور را به درایت ترجیح می دهیم.
28. وقتی پای استدلالمان می لنگد با فریاد می خواهیم طرف مقابل را قانع کنیم.
29. در غالب خانواده ها فرزندان باید از والدین حساب ببرند، به جای اینکه به آنها احترام بگذارند.
30. اعتقاد داریم که گربه را باید در حجله کشت.
31. اکثرا رابطه را به ضابطه ترجیح می دهیم.
32. تنبیه برایمان راحت تر از تشویق است.
33. غالبا افراد چاپلوس بین ما ایرانیان موقعیت بهتری دارند.
34. اول ساختمان را می سازیم بعد برای لوله کشی، کابل کشی و غیره صدها جای آن را خراب می کنیم. در شهرسازی هم از چنین مهارتی برخورداریم.
35. وعده دادن و عمل نکردن به آن یک عادت عمومی برای همه ما شده است.
36. قبل از قضاوت کردن نمی اندیشیم و بعد از آن حتی خود را سرزنش هم نمی کنیم.
37. شانس و سرنوشت را برتر از اراده و خواست خود می دانیم.