وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

زندگی صحنه زیبای هنرمندی ماست هرکسی نغمه خود خواندوازصحنه رود صحنه پیوسته بجاست خرم ان نغمه که مردم بسپارند بیاد
وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

زندگی صحنه زیبای هنرمندی ماست هرکسی نغمه خود خواندوازصحنه رود صحنه پیوسته بجاست خرم ان نغمه که مردم بسپارند بیاد

نمیدانم ولی..........

بسیار ساده بعرضتون برسونم که خودم هم شرمنده ام که چطور فرصتی را ایجاد کنم تا برای دوستان از خودم بنویسم اما ازقدیم گفتند شرم عروس از بی چادری هست چه میشه کرد مشغله ها روز بروز بیشتر و فرصتها بشدت کم میشوند لذا انصافا از سر مطالب مفید انهم در اطلاع رسانی ان بهیچ عنوان نمیشه گذشت حالا هرچند ادم پررو باشه و مطالب دوستان را منعکس کنه اما یه بحث دارم با شما انهم این هست که در برخی موارد من نوعی حیفم میاد که  یه مطلبی راهبردی را که برای همه انسانها میتونه مفید به فایده باشه را اینجا منعکس نکنه لذا حسب وظیفه و باتشکر از عرب نیای عزیز بازهم سوئ استفاده کرده و دوستان را به مطالعه این مطلب دعوت میکنم :  

البته ازتون خواهش میکنم بعد از خوندن مطلب کمی هم فکر کنید و مقایسه بین ..... 

١٨ سال پیش من در شرکت سوئدى ولوو Volvo
استخدام شدم. کار کردن در این شرکت تجربه جالبى
براى من به وجود آورده است. اینجا هر پروژه‌اى
حداقل ٢ سال طول می‌کشد تا نهایى شود، حتى اگر
ایده ساده و واضحى باشد. این قانون اینجاست.
جهانى شدن ( Globalization) باعث شده است
که همه ما در جستجوى نتایج فورى و آنى باشیم.
و این مشخصاً با حرکت کند سوئدی‌ها در تناقض است.
آن‌ها معمولاً تعداد زیادى جلسه برگزار می‌کنند،
بحث می‌کنند، بحث می‌کنند، بحث می‌کنند و خیلى به
آرامى کارى را پیش می‌برند. ولى در انتها، این شیوه
همیشه به نتایج بهترى می‌انجامد. به عبارت دیگر:1- سوئد در حدود 450000 کیلومتر مربع وسعت دارد.
2- سوئد حدود 9 میلیون جمعیت دارد.
3- استکهلم، پایتخت سوئد که به پایتخت اسکاندیناوی
نیز مشهور است حدود 78000 نفر جمعیت دارد.
4- ولوو، اسکانیا، ساب، الکترولوکس و اریکسون
برخى از شرکت‌هاى تولیدى سوئد هستند.
اولین روزهایی که در سوئد بودم، یکى از همکارانم
هر روز صبح با ماشینش مرا از هتل برمی‌داشت و
به محل کار می‌برد. ماه سپتامبر بود و هوا کمى
سرد و برفى. ما صبح‌ها زود به کارخانه می‌رسیدیم
و همکارم ماشینش را در نقطه دورى نسبت به ورودى
ساختمان پارک می‌کرد. در آن زمان، ٢٠٠٠ کارمند
ولوو با ماشین شخصى به سر کار می‌آمدند.
روز اول، من چیزى نگفتم، همین طور روز دوم و سوم.
روز چهارم به همکارم گفتم: آیا جاى پارک ثابتى داری؟
چرا ماشینت را این قدر دور از در ورودى پارک می‌کنى
در حالى که جلوتر هم جاى پارک هست؟
او در جواب گفت: براى این که ما زود می‌رسیم و وقت
براى پیاده‌رفتن داریم. این جاها را باید براى کسانى
بگذاریم که دیرتر می‌رسند و احتیاج به جاى پارکى نزدیک‌تر
به در ورودى دارند تا به موقع به سرکارشان برسند.
تو این طور فکر نمی‌کنی؟
" میزان شرمندگى مرا خودتان حدس بزنید! "
این روزها، جنبشى در اروپا راه افتاده به نام غذاى
آهسته ( Slow Food ). این جنبش می‌گوید که
مردم باید به آهستگى بخورند و بیاشامند ، وقت کافى
براى چشیدن غذایشان داشته باشند، و بدون
هرگونه عجله و شتابى با افراد خانواده و دوستانشان
وقت بگذرانند. غذاى آهسته در نقطه مقابل غذاى
سریع (Fast Food) و الزاماتى که در سبک زندگى
به همراه دارد قرار می‌گیرد. غذاى آهسته پایه جنبش
بزرگترى است که توسط مجله بیزنس طرح شده و
یک "اروپاى آهسته" نامیده شده است. این جنبش
اساساً حس شتاب و دیوانگی به وجود آمده بر اثر
نهضت جهانى شدن را زیر سوال می‌برد. نهضتى که
کمیّت را جایگزین کیفیت در همه شئون زندگى ما کرده است.
مردم فرانسه با وجودى که ٣٥ ساعت در هفته کار
می‌کنند امّا از آمریکائی‌ها و انگلیسی‌ها مولّدترند .
آلمانی‌ها ساعت کار هفتگى را به 28/8 ساعت
تقلیل داده‌اند و مشاهده کرده‌اند که بهره‌ورى و قدرت
تولیدشان ٢٠% افزایش یافته است. این گرایش به
آهستگى و کندکردن جریان شتاب آلود زندگى، حتى
نظر آمریکائی‌ها را هم جلب کرده است.
البته این گرایش به عدم شتاب، به معنى کمتر کار
کردن یا بهره‌ورى کمتر نیست. بلکه به معنى انجام
کارها با کیفیت، بهره‌ورى و کمال بیشتر، با توجه
بیشتر به جزئیات و با استرس کمتر است. به معنى
برقرارى مجدّد ارزش‌هاى خانوادگى و به دست آوردن
زمان آزاد و فراغت بیشتر است. به معنى چسبیدن به
حال در مقابل آینده نامعلوم و تعریف نشده است. به معنى
بها دادن به یکى از اساسی‌ترین ارزش‌هاى انسانى یعنى
ساده زندگى کردن است.
هدف جنبش آهستگى، محیط‌هاى کارى کم تنش‌تر، شادتر
و مولّدترى است که در آن‌، انسان‌ها از انجام دادن کارى
که چگونگى انجام دادنش را به خوبى بلدند، لذت می‌برند.
اکنون زمان آن فرا رسیده است که توقف کنیم و درباره
این که چگونه شرکت‌ها به تولید محصولاتى با کیفیت بهتر،
در یک محیط آرامتر و بی‌شتاب و با بهره‌ورى بیشتر
نیاز دارند، فکر کنیم.

× بسیارى از ما زندگى خود را به دویدن در پشت سر
زمان می‌گذرانیم امّا تنها هنگامى به آن می‌رسیم که بر
اثر سکته قلبى یا در یک تصادف رانندگى به خاطر
عجله براى سر وقت رسیدن به سر قرارى، بمیریم.
× بسیارى از ما آنقدر نگران و مضطرب زندگى خود
در آینده هستیم که زندگى خود در حال حاضر، یعنى
تنها زمانى که واقعاً وجود دارد را فراموش می‌کنیم.
× همه ما در سراسر جهان، زمان برابرى در اختیار
داریم. هیچکس بیشتر یا کمتر ندارد. تفاوت در این است
که هر یک از ما با زمانى که در اختیار داریم چکار
می‌کنیم. ما نیاز داریم که هر لحظه را زندگى کنیم.
به گفته جان ‌لنون، خواننده معروف: زندگى آن چیزى
است که براى تو اتفاق می‌افتد، در حالى که تو سرگرم
برنامه‌ریزی‌هاى دیگرى هستى.
* به شما به خاطر این که تا پایان این مطلب
را خواندید تبریک می‌گوئیم. بسیارى هستند که
براى هدر ندادن زمان، از وسط مطلب آن را
رها می‌کنند تا از قافله جهانى شدن عقب نمانند
 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد