وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

زندگی صحنه زیبای هنرمندی ماست هرکسی نغمه خود خواندوازصحنه رود صحنه پیوسته بجاست خرم ان نغمه که مردم بسپارند بیاد
وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

زندگی صحنه زیبای هنرمندی ماست هرکسی نغمه خود خواندوازصحنه رود صحنه پیوسته بجاست خرم ان نغمه که مردم بسپارند بیاد

خانواده

راستی چرااینگونه گرفتارروزمرگی شده ایم و چگونه درگیرکارروزانه و بی اهمیت نسبت بتمامی ارکان مهم جامعه بویژه خانواده و البته بسیار مولفه هایی دراین مهم دخالت دارند که ازدست بنی بشر درگیر خارج است ونمیدانم تابه کی باید حسرت زندگی گذشته ای را که بدون توجه به این مهم انراازدست داده ا یم خورد؟  

استادارجمندم مطلبی را برایم ارسال کردند که برایتان درخورتوجه و بسیار اموزنده است اماقبل ازورود به بحث بگویم که راستی راستی اسباب کشی هم خود عالمی دارد ووای بحال انهایی که همیشه خانه بدوش هستند و باید اسباب خویش را برای همه روز بدوش بگیرند: 

با فردی که در حال عبور بود برخورد کردم، اووه !! معذرت میخوام،
من هم معذرت میخوام، دقت نکردم
...
ما خیلی مؤدب بودیم ، من و این غریبه خداحافظی کردیم

و به راهمان ادامه دادیم
.
اما در خانه با آنهایی که دوستشان داریم چطور رفتار می کنیم،

کمی بعد ازآنروز، در حال پختن شام بودم، دخترم خیلی آرام کنارم
ایستاد همینکه برگشتم به او خوردم وتقریباً انداختمش
با اخم گفتم: «اه !! ازسرراه برو
کنار
»
قلب کوچکش شکست و رفت، نفهمیدم که چقدر تند حرف زدم، وقتی توی

رختخوابم بیدار بودم صدای آرام خدا در درونم گفت: وقتی با یک غریبه
برخورد میکنی، آداب
معمول را رعایت میکنی،
اما با بچه ­ای که دوستش داری بد رفتار میکنی برو به کف آشپزخانه
نگاه کن. آنجا نزدیک در، چند گل پیدا میکنی، آنها گلهایی هستند که او
برایت آورده است،
خودش آنها را چیده، صورتی و زرد و آبی، آرام ایستاده بود که سورپرایزت بکنه
.
هرگز اشکهایی که چشمهای کوچیکشو پر کرده بود ندیدی
.
در این لحظه احساس حقارت کردم، اشکهایم سرازیر شدند، آرام رفتم

و کنار تختش زانو زدم بیدار شو کوچولو، بیدار شو. اینا رو برای من چیدی؟
گفتم: دخترم واقعاً متاسفم، از رفتاری که امروز داشتم، نمی­بایست
اونطور سرت داد بکشم
گفت: اشکالی نداره من به هر حال دوستت دارم مامان
.
من هم دوستت دارم دخترم و گلها رو هم دوست دارم، مخصوصاً آبیه

رو
گفت: اونا رو کنار درخت پیدا کردم ورشون داشتم چون مثل تو خوشگلن،
میدونستم دوستشون داری ، مخصوصا آبیه رو
...
آیا میدانید که اگر فردا بمیرید شرکتی که در آن کار میکنید به

آسانی در ظرف یک روز برای
شما جانشینی می آورد؟
اما خانواده ای که به جا میگذارید تا آخر عمر فقدان شما را احساس
خواهد کرد
.
و به این فکر کنید که ما خود را وقف کارمیکنیم و نه خانواده مان،

چه سرمایه گذاری ناعاقلانه ای
!!
اینطور فکر نمیکنید؟!! به راستی کلمه “خانواده“ یعنی چه ؟؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد