تجاربی با ارزش(قسمت هفتم)

شرائط بسیار نامطلوبی در باند پروازی پایگاه هوائی دزفول حاکم بود بمحض رسیدن به انجا اتوبوسهایی را برای انتقال نیروهای جدید اماده کرده بودند در قسمت ششم گفتم که مشاهده جنازه های همدوره ای ها و دوستانی که جند روز پیش با انها بودیم و اکنون به درجه رفیع شهادت نائل و پدر و مادر و برادران وخواهران انها باید سالها را در فراقشان بسوزند بشدت نیرو ها را تحت تاثیر قرار داده بود و چار ه ای دیگر نبود که نظامیانی که بشدت تحت تسویه نیز قرار گرفته و انسجام لازم را نیز برای مبارزه با ارتش بعث نداشتند به هر شکل ممکن از تجاوز این دد منشان به حریم ومرز کشورشان ممانعت کنند  در هر شرائطی الزام و وظیفه وجدانی دفاع از حیثیت و ناموس کشوری است که در هر زمانی مقتدر و دارای تمدن و فرهنگ  و یکی از ملل دارای فرهنگ وشعور اجتماعی  در بین جهانیان بوده است .  

با  تمام شدن وقت دیدار با تعداد دیگری از همدوره ایها که بنوعی دچار جراحات شده و برای انتقال به شیراز با هواپیمای سی صد و سی ارتش اماده بودند سوار در اتوبوسهای اماده برای انتقال به منطقه شدیم انانی که محور سه راهی اندیمشک -اهواز - دهلران را بیاد دارند می دانند  که بعد از گذشت حدود پنج کیلو متر قسمتی از جاده را بشکلی پهن ساخته اند تا در مواقع اضطراری هواپیماها بتوانند از ان  قسمت  جاده بعنوان باند فرود استفاده کنند که به فرودگاه اضطراری معروف است ااین مکان حدودا سه کیلومتر مانده به پل معروف کرخه در مجاورت جسر نادری است این ها را بیاد داشته باشید چرا که در قسمت های بعد با ان سر و کار داریم .درهر حال رسیدن اتوبوس به فرودگاه اضطراری همان و دستور توقف انها همان در این جا یادی می کنم از سرلشکر شهبازی که برای مدتی نیز در رده های بالای ارتش و از افسران عالیرتبه نظام شد هم ایشان به لحاظ تاکتیکی دستور عدم پیشروی اتوبوسها و گذشتن انها از پل را صادر کرد . چرا؟ 

همانطوریکه در قسمتها یی از خاطرت گفتم شرائط و وضعیت ارتش در روزهای اغازین جنگ بدلائل مختلف که از همه مهمتر میتوان به تسویه ارتش از نیروهای هوادار شاه و....و هم چنین عدم اطلاع کافی مسئولین از جنگ و تاکتیک های نظامی و کم تجربگی فرماندهانی که تازه به این مسئولیتها منصوب شده بودند و .....در مجموع نداشتن استراتژی نظامی و از همه مهمتر وضعیت بسیار خوب و امادگی کامل ارتش بعث و حمایتهای بی دریغ دول مختلف باعث شده بود که علی الخصوص نیروی زمینی بعثی ها -زرهی و پیاده انها با قدرتی بسیار عجیب وارد جنگ شده و در مدت بسیار کوتاه حداقل در دو محور دهلران که تیپ دو زرهی دزفول مستقر و محور فکه و سمیده که تیپ سی و هفت زرهی شیراز خط نگهدار بود با قوت وارد صحنه شود و بنابراین انقدر حملات گیج کننده و با سرعت انجام شده بود که این دو تیپ براحتی زمینها را داده و بقول اقای بنی صدر زمان را گرفته بودند. 

حالا در ادمه خواهم گفت که چه اندازه ما در اوائل جنگ ذلیل بودیم .این نکته را تاکید می کنم که بدانید به چه عظمتی توانستیم از وجب به وجب خاک دفاع کرده و پس از هشت سال به مرزهای قبل خود برسیم .

اکنون پاسخ چرای بالا را بدهم پیشرفت سریع ارتش صدام و فتح نقاط مختلف و پیشروی انها باعث شده بود تا براحتی تیپ دو دزفول را به عقب برانند و محور دهلران پل را جلو امده و عقب نشینی وسیعی را به نظامیان ایران تحمیل کنند و بهمین شکل نیز تیپ سی وهفت را در محور فکه وادار به عقب نشینی از مرزهای ایران عزیز کرده بودند و بدین ترتیب احتمال تسخیر پل را که حدود صد کیلو متر تا مرز فاصله دارد در هر ان می رفت که تسخیراین پل و پیشروی بعدی به مفهوم قطع ارتباط اهواز -تهران بود بنابراین متوجه شدید که سرهنگ شهبازی انروز و سرلشکر بعد چه هدفی را دنبال می کرد ؟ 

با وجود حضور نیروها در منطقه قرار بود که با هماهنگی ستاد ارتش پل معروف کرخه را برای جلوگیری از نفوذ بیشتر دشمن و قطع ارتباط محورها و شاهرگهای حیاتی تخریب کنند؟ ؟؟؟؟ 

چه وحشتناک است نه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟و غیر قابل تصور و ..................  

اری دوستان خودم همیشه ایرانیان خدایی را داشته و دارند که بالاترین تکیه گاست . 

ادامه دارد .......