سکوت

دردم نهفته به زطبیبان مدعی                       باشدکه از خزانه غیبش دوا کند  

سکوت را خداوند برای چه افرید ؟ 

گاه انسان همانند لحظات حساسی که باید برای ارامش خاطر خویش دست به نیایش و درخواست از ذات ذیجودش نکشیده و در امتداد خواسته های بی انتهایش خالق معبود را به یاری طلب کرده و از این عزلت وحشتناک وتنهایی خفه کنند ه ای که نای ادمیت را گرفته و بر امتداد ظلمتهایش ظلماتی دیگر مستولی میکند گریزان میشود و برای طلب یاری از ان خالق به تنهایی خویش استمرار تا در پناه این محیط نای و رمق گرفته شده از خویشتن خویش را بازیابی و به دیار مانوس با جلوه های انسانیت خویش طی طریقت میکند و در این وانفسای بی کسی و حرمان یار دست به دامان معبودش تا راه و چار ه ای را برای رهایی از هجران وجود خویش با ظاهر اراسته از همه رنگ و بوی نا مانوس از انسانیت خویش بیابد و شاید بجرات بتوان گفت که این لحظات از بدترین اوقاتی است که بنده ای از بندگان ذات باریتعالی برایش اتفاق افتاده و در انتظار یاری اوست تا با ظهورش به همه نومیدیها و نامرادیهای زندگی مشقت بار خود پایانی خوشایند دهد و بر این منوال به دعای فرجش پناه برده که : 

اللهم کن لولیک الحجه ابن الحسن و...................