سرتاپاحقه پس کو صداقت؟

مدتی است که موضوعی بشدت مرا ازار میدهد و اگرچه بدلیل مشغله زیاد کاری فرصت اندیشیدن بدان را ندارم لیکن به محض تنها شدن و خلاصی از کار روزانه برخلاف میل باطنیم بسراغم می اید وصد البته اگر چه به لحاظ مادی همیشه سعی کرده ام تا از این موضوع گریزان و به حداقلها راضی و به کل بدان نیندیشم لیکن مرام و مسلک انسانیت بخصوص انسانهایی که همه چیز و همه کس را در نگاه خود پاک و منزه و در کسوت انسانیت دیده و برای حفظ ارزشهای انسانی بخود اجازه تفکری بد را نسبت به همنوعان خود نمیدهند بسیار سخت است که در موضوعی بحث کنند که نه تنها وقت خویش بل وقت عزیزانی را که بعنوان خواننده و بقصد سرگرمی ویا برداشتی مطلوب برای افزایش سطح اگاهی خود بدین پایگاه و یا وبلاگهای دیگر می ایند را بیهوده تلف نکرده و سخنی را کتابت کنند تا ثمری داشته باشد بنابراین ضمن عذرخواهی از همه شما عزیزان ناچار برای تخلیه خود از هرانچه بنام واژه نامیمون ریا و تقلب و دوزگی و دون صفتی است در این مکان میاورم تا بعلاوه زمانیکه در اینده اگر حیاتی باقی بود بدان مراجعه کرده و از ان درس عبرت گرفته و در تصمیم گیریهای روزمره خود نیز بدان رجوع کرده وشکل وشمایل زندگی خویش را با ان اصلاح و زندگی را بر وفق مراد خویش تنظیم کنم و بنابراین از انجا اغاز میکنم که همیشه سعی داشته ام در هر لباس و زمان و مکان دست ضعیفی را گرفته و یار بی یاری باشم تا پند واندرزهای مادر و پدر را که برگرفته از اموزه های دینی که در ایران عزیز بوفور بیان شده و بویژه در جوامع کوچک بشدت بدان پایبندیم را بکار ببرم و کاری کنم که نامه اعمال را در روز اخرت و در پل نازک صراط بدست راستم داده و در گرفتن ان بلرزه نیفتم و اگرچه در طی این طریقت الهی به امید زندگی کرده ودر دنیای فانی اجرت اعمال گرفته ام و بعلاوه با نشاط ماحصل از امید به اخرت خوب ناشی از این کردارهای نیک شادو مسرورم لیکن رنج نامردمیها و عمل نکردن به تعهدات که متاسفانه به وفور در این دنیای وانقسای یافت میشود انسان را انچنان دچار سردرگمی و غم ناشی از ان میکند که چاره را به بیانش در این مکانها میداند و بنابراین راهی نیست جز تحمل و پیشه کردن صبر و بدان امید که روزی براساس وعدهای داده شده و اعتقادات دعای فرج  مورد اجابت و چشممان به دیده  این ناجی عالم بشریت روشن و منور گردیده و جهان را از هرانچه نیرنگ و حقه و ریا و.........نجات دهند اری در مرام نیک اندیشان سعی بر گرفتن دست بینایان است و از این منظر انسانهای گرفتار به لقمه ای نان رسیده و خود را از مهلکه دامنگیر شده نجات دهند و وای بحال زمانی برسد که همین اهلان به ظاهر بینوا نیز از اعتماد انسان سوءاستفاده کرده و زورگویی را پیشه کار خود کنند و انجاست که فریاد وامصیبتا از زبان انسانهای دلسوز برخاسته و بر نیات بشدت تاثیر خواهد گذاشت .

خیلی دوست داشتم ظلمی را که براثر رحم بر شخصی که بعنوان دوست در زندگی وارد و از موقیت خویش برای امری مادی سوءاستفاده کرده و ثمره سرمایه گذاری بنده حقیر و کارکرد بنده خدایی مستضعف همچون خودش را به بازی گرفته و بشدت مورد سوءاستفاده قرار داده است را بیان کنم لیکن بازهم حجب و حیای اموخته از پدرم را مد نظر قرار داده و در همین حد بسنده میکنم تا حفظ ابروی این بی ابرو را کرده باشم وچقدر باید تاسف خورد که :

خدا .....را شناخت که بدان شاخ نداد وگرنه اگر مثل ...شاخ داشت چه مصیبتها که روا نمی داشت .

در مقوله سرمایه گذاری در زراعت که شغل انبیا و اولیا خداست سخن دارم لیکن میگذارم تا اینده را بازهم نظاره کنم که ................