تعصب و غیرت

اینها اصطلاحاتی هستند که تو حافظه ها جو مثبت ایجاد میکنند و همگان هم انها را دوست دارند دقیقا برخلاف عبارات و کلماتی مثل لاابالی و یا بی غیرت و بی رگ و همه ما تو زندگی روزمره باهاشون در ارتباطیم و سعی میکنیم که کلماتی از نوع اول نصیب ما بشه و طوری کار میکنیم تا ان حس برتر جویی که تو وجود همه ادمهاس ولی شدت و ضعف داره را دنبال کنیم بنابراین بهشون ایمان داریم و تلاش میکنیم از این ظرفیت بنحوی شایسته استفاده کنیم . 

خوب چرا تو این پست با این مقدمه شروع کردم ؟ 

سالهای سال که فکر کنم قریب به ۲۵ سال و یا بیشتر میشه تو عالم جوانی منهم مثل بقیه با اشتیاق زیاد دنبال توپ گردی میدویدم تا به نبرد با تیمهای حریف پرداخته و تیم برنده باشیم فلذا در این نوع از زندگی شاهد برد و باختهای زیادی بودیم که صد البته همین ممارست در پیروزی و شکست در ورزش انهم فوتبال که در دنیا و بویژه در ایران خودمون رواج بسیاری داره باعث شد امروز با جسارت تمام ریسک کنم و از شکست نهراسیده و با پیروزی هم غره نشم و بدین منوال فکر میکنم که ورزش فوتبال نقشی بسیار خوب در شکل گیری زندگی من ایفا کرده و بنابراین هرجا خبری از فوتبال هست کم و بیش البته نه مثل گذشته میرم تا شاهد برگزاری ان باشم تا اینکه چند روز گذشته دوستان قدیم خودم از جمله محمد اقای رضایی از ورزشکاران  پیشکسوت  و فهیم ارسنجان با تیم فوتبال دانشگاه ازاد برای انجام مسابقات دسته دوم منطقه یک به اینجا امدند و سعادت به من رو کردتا در خدمت این عزیزان باشم و برای اینکه یادی از جوانیها و دوران خوش گذشته کنم باهاشون هماهنگ کردم که برم و بازیهاشون را تماشا کنم و خوشبختانه فرصت هم مناسب شد  وتوفیق این را داشتم تا بازیها را ببینم اگرچه تیم باهم زیاد بازی نکرده بودند و لی جوانان غیور که اکثرا هم از بومی های ارسنجان بودند وحدت و یکپارچگی مثال زدنی داشتند و تو طول مسابقات کارهای خارق العاده ای انجام دادند بنحوی که هر روز بهتر از روز قبل شدند و با حذف تیمهای قدری مثل یاسوج میزبان و اباده و گچساران به فینال مسابقات راه پیدا کردند و اگرچه در روز فینال با کشیدن بازی به پنالتی دوم شدند و لی به سهم خودم از تلاش بچه های این تیم از دروازه بان که جوانی جسور و بی باک از بچه های سرچهان بوانات بود تا دفاع تیم حسن و جواد و ابراهیمی و ....تا هافبکهای  تیم که رودکی و معصومی و بهمنی و امید زارع و  فورواردهای تیم امین و رضا رحیمی تا هم محلی خودم بچه صالح اباد اقای محمدی و یاسر و....گرفته تا اقای کریمی که راننده اتومبیل بود که باهاش امده بودند و سهم عمده ای در تدارکات داشت گرفته همه و همه با همیت و غیرت برای منطقه امان کاری بزرگ کردند که وظیفه خودم دونستم تا از همه انها تقدیر و تشکر ویژه ای را در این پایگاه داشته باشم اگرچه در روز اخر هم مربی فهیم انها من را شرمنده کرده و در معرفی افراد از طریق بلندگو نام مرا بعنوان مربی تیم قلمداد کرده و من را برای گرفتن کاپ دومی به جایگاه دعوت کردند ولی از خوبی ها و خاطرات خوش این چند روز به هیچ عنوان نمیتونم بگذرم که باید اذعان کنم انها انقدر دوست داشتنی و صمیمی بودند که در زمان خداحافظی و ترک من حسابی اشک تو چشمهام حلقه زد و.... 

در هرحال برای همه انها و سایر جوانهای وطن که ارزو های بزرگی در سر دارند ارزوی توفیق و سربلندی میکنم و امیدوارم تو مدارج عالی انها را ببینم  

اگر موفق شدم و برام تصاویر از طریق ایمیل ارسال شد حتما شما را در دیدن انها شریک میکنم.