روح وروان

باسلام وعرض ارادت خالصانه خدمت تمامی عزیزان و سرورانی که علیرغم اینهمه غیبت منت بر حقیر گذاشته و به این پایگاه مراجعه میکنند راستش را بخواهید باورم نمیشد پس از اینهمه سال کار و خدمت باز گرفتار مشغله کاری شده بنحوی که حتی فرصت به روز کردن وبلاگ را نیز نداشته باشم اما تقدیر اینچنین است و گاه انسان به مسیری کشیده میشود که عنان کار از دست خویش نیز خارج و برخلاف تمایل استمرار پیدا میکند در هرحال بازهم عذر من را بپذیرد و به بزرگواری خویش بر من ببخشید و البته که ارزو میکنم خداوند متعال فرصت دهد بتوانم بقول و عهد خود وفا کرده و برای حضور در این دنیای مجازی که بهترین وسیله ارتباطی ما انسانهاست زمان در اختیار گرفته و حضور پیدا کنم.بهرحال این روزها اوج کار و تلاش است امروز فرصتی دست داد تا با یکی از دوستان خوب که در امورات فنی ساختمان ید طولائی دارد در مکانی بسیار با صفا و روح افزا خلوت کرده و به سالهای قبل برگردیم لذا با توجه به اهمیت موضوع و نقش ان در افزایش روحیه و توجه به معنویت بعنوان ملاک اصلی افرینش انسانها تا حدی بشکل مختصر شما را نیز در این مذاکره شریک کنم: 

همانطوریکه بارها شنیده و البته دیده و با ان برخورد کرده اید بلحاظ جمادی انسان همچون موجودات دیگر وشاید حقیرتر از انها از گوشت و پوست و استخوان تشکیل شده و انچه بشریت را به سایر موجودات ارجحیت و بنوعی متمایز میسازد در وهله اول عقل و در مرتبت بعدی احساس است ویقینا مستحضرید که جماد انسان را هیچ ارزشی مترتب نشده و در صورت ممات این نوع افریده تحمل لحظاتی هرچند اندک از جنازه ایشان بر همنوع بسیار سخت و غیر قابل تحمل است چرا که بوی تعفن بشکلی مشام را ازار میدهد که حتی در حوادث غیر مترقبه مسئولین امر از انواع ماسکها برای یافتن اجساد استفاده کرده و بر بوی مشمئز کننده ان فائق می ایند فلذا در مقام مقایسه بین موجودات انسان بدون عقل و احساس مرتبتی مساوی بر سایر موجودات داشته و وجه تمایزی نمیتوان بدیشان داد بنابراین چگونه است که افریده و خالق هستی این موجود را برسایر موجودات ارجحیت داده و دستور میدهد تمامی کائنات بر این موجود دوپا تعظیم کنند والبته اگر شیطان را از درگاه خویش بیرون میکند و از سایر موجودات خواستار لعن و نفرین بران میشود صرفا بدلیل عدم تکریم و تعظیم انسان است لذا گوهر متمایز کننده همان عقل ادمیت است که گاه انسانهایی یافت میشوند بنحو شایسته از ان استفاده نکرده و در مرتبت الهی در اسفل السافلین قرار میگیرند خوب با این تفسیر کوتاه به مبحثی میپردازم که موضوع اصلی و محوری بحث امروز ما بود وجهت اطلاع عرض میکنم که در ساعاتی از عمر خویش فرصت را مغتنم شمرده و در مزرعه ای که با منزل بیش از یک ونیم ساعت فاصله دارد حضور پیدا کرده و بیل و کلنگ در دست به کار و تلاش برای احیائ و پرورش درختان باغ میپردازم و قطعا این قسمت از عمر خویش را به بهترین شکل در مخیله خود پنداشته و با ان بقول جوانان امروزی صفا میکنم بنابراین این لحظات از ان لحظاتی است که گذر ان جزئ عمر محاسبه نمیشود و باید  بدان ارزش داد در این بحث مقایسه و تفاوت بین تغذیه در دو بعد معنوی و مادی و یا به عبارتی روحی و جسمی بمیان امد و شخصا اعتقاد بر این دارم که اوجب واجبات رسیدن به ارامش روح برای تسلط بر جسم است و اگر برنامه ریزی فرد بر مبنای تکاثر در فراهم اوردن ابزار پرورش روح بعنوان محور مدیریت شخصی باشد به یقین منزلت و جایگاه بشر بویژه شخص مورد نظر در مرتبتی است که خداوند متعال بدان وعده داده وهم ایشان را اشرف مخلوقات نامیده برای مثال جسم با کمترین هزینه به ارزوی خویش رسیده و بنوعی اشباع و رفع نیاز میکند لیکن قوای روحانی بعنوان محور اصلی تربیت انسانی با صرف اوقاتی گرانبها به این رتبه خواهد رسید دوستی نقل میکرد: 

 فردی از ولایت دور برای رفع نیاز بحضور مقامی مسئول رسید شرائط بنحوی بود که لاجرم شب را باید در مسافرخانه اطراق کند فردا صبح بدیدار مسئول رسید و عرض سخن کرد و بیان نیاز پاسخ شنید امکان رفع حاجت نیست نقل ماجرا مصادف بود با حضور مقامی بلند پایه از سایر دول در کشورمان که البته اینگونه مراسم با ریخت و پاش و صرف هزینه های گزاف و سفره های رنگارنگ توام است و  محتاج شب را بدلیل تنگدستی بدون شام سپری کرده بود ودر واکنش به مقام مسئول اظهار میکند جناب ... دیشب اقای ....مهمان کاخ ریاست جمهوری را در پیرو سفره رنگین خواب برد و به صبح سپری کرد و بنده نیز در مسافرخانه سر را گرسنه بر بالین نهاده و برای هردو شب به اخر رسید. 

این را عرض کردم که هرچه وجود فیزیکی را به غذای مادی مسلح نکرده و بر معنویت وجود خویش بیفزائیم به قطع و یقین مرتبت روحانی خویش را کسب کرده و بدان درجه از انسانیت خواهیم رسید و در پی ان قوای روحانی بر مادی فائق امده و موجودی بنام انسان با شرائطی خاص و همانگونه که خالق هستی انتظار ان را دارد مهیا میگردد وحاصل ان جامعه ای بی نیاز از پاسبان و مامور انتظامی و دادگستری و.....خواهد شد با این تفسیر و با نگاهی به انچه در اکناف و اطرافمان میگذرد بالغ بر هفت واندی میلیارد جمعیت جهان و بویژه ملت شریف و مهربان خودمان تا چه حد و میزان به تغذیه روح وروان پرداخته اند و ایا بقول شاعر شیرین سخن : 

از جمادی مردم وادم شدم و........ 

محقق شده است؟ 

این سوالی است که همیشه باید پیش رویمان باشد چرا که تمامی موجودات به غذای جسم اهمیت میدهند و شاید برخی از ددان در محیطی زندگی میکنند که به بهترین نوع از تغذیه مناسب و انواع علوفه ای استفاده میکنند که در ناحیه ای از جهان هستی و مناطقی است که دست بشریت بدان نرسیده و صرفا موجودات خاص که توان دستیابی به ان مناطق را دارند استفاده کننده انها هستندو........................... 

با این تفسیر روح بلند را باید در کجا جستجو کنیم؟ 

این سوالی است که نه این نسل از بشریت بل نسلهای اینده نیز باید برای ان پاسخی مناسب یافت کنندوحسب فرموده ائمه وبرمبنای  ارزشهای اسلامی قرانی و ....مصلح هستی زعامت و رهبری جامعه مدنی را در زمان خویش بعهده خواهد گرفت وانانی که برای ظهورش لحظه شماری میکنند و بقولی شمشیر را در زیر بالش برای یاریش گذاشته تا با ندایش قیام کرده و در معیتش برای صلح جهاد کنند ایا اعمال و کردارشان براین اساس میباشد؟

خوشحال میشوم که دوستان خواننده بر حقر منت گذاشته و در این مبحث مشارکت فعالانه ای داشته باشند. 

والسلام