بدون شک کارائی درفعالیتهای روزمره تداوم موفقیتهاوحصول اهداف دردرازمدت و صرف انرژی و هزینه کمتر را درپی خواهد داشت فلذا مبنای حرکت در این رابطه تفکر و تعقل ودوراندیشی و ژرف اندیشی و......نهایتانگاه به اینده است براین اساس اموزه ها و پندها و اندرزها و تجربیات و تدبیر میتواند انسان را بنحوی شایسته به مقاصد خودبرساند وبدینجهت بازهم دوست خوبمان مارابه تلمذ واداشته تا بهره خوبی ازاین مستند ببریم: یک پسر تگزاسی برای پیدا کردن کار از خانه به راه افتاده و به یکی از این فروشگاهای بزرگ که همه چیز میفروشند (Everything under a roof) در ایالت کالیفرنیا میرود . مدیر فروشگاه به او میگوید : یک روز فرصت داری تا به طور آزمایشی کار کرده و در پایان روز با توجه به نتیجه کار در مورد استخدام تو تصمیم میگیریم . در پایان اولین روز کاری مدیر به سراغ پسر رفت و از او پرسید که چند مشتری داشته است ؟ پسر پاسخ داد که یک مشتری . مدیر با تعجب گفت: تنها یک مشتری ...؟!!! بی تجربه ترین متقاضیان در اینجا حدقل 10 تا 20 فروش در روز دارند. حالا مبلغ فروشت چقدر بوده است ؟ پسر گفت: 134,999.50 دلار .... مدیر تقریبا فریاد کشید : 134,999.50 دلار .....؟!!!! مگه چی فروختی ؟ پسر گفت : اول یک قلاب ماهیگیری کوچک فروختم، بعد یک قلاب ماهیگیری بزرگ، بعد یک چوب ماهیگیری گرافیت به همراه یک چرخ ماهیگیری 4 بلبرینگه.یعد پرسیدم کجا میرید ماهیگیری ؟ گفت : خلیج پشتی . من هم گفتم پس به قایق هم احتیاج دارید و یک قایق توربوی دو موتوره به او فروختم . بعد پرسیدم ماشینتان چیست و آیا میتواند این قایق را بکشد؟ که گفت هوندا سیویک . پس منهم یک بلیزی 4WD به او پیشنهاد دادم که او هم خرید . مدیر با تعجب پرسید : او آمده بود که یک قلاب ماهیگیری بخرد و تو به او قایق و بلیزر فروختی ؟ پسر به آرامی گفت : نه ، او آمده بود یک بسته قرص سردرد بخرد که من گفتم : بیا برای آخر هفته ات یک برنامه ماهیگیری ترتیب بدهیم، شاید سردردت بهتر شد ...!!! |