اتش در ایران باستان از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده واز ان بعنوان مقدس یاد کرده اند شاید روزی زرتشتیان این را باب کرده اند تا حرمت اتش در جامعه ایرانی باقی مانده و بدان اهمیت دهند و بنابراین در هر چهارشنبه اخر سال سنت دیرینه ایرانیان انان را وادار میسازد تا با حضور در مناطق مختلف که در سالهای گذشته بشکلی دیگر در امده با برپا کردن اتش و پریدن روی شعله های ان با شعار زردی من از تو و سرخی تو از من تا حدی زیاد به تفریح و سرگرمی مشغول گردند وامشب دقیقا زمان ان فرا رسیده تا تعداد کثیر از هم میهنان عزیز با عزیمت به اطراف و اکناف شهرها و مکانهایی که محل تجمع میباشد در کنار هم ساعاتی را سپری کنند لذا به بهانه اینچنین گرهمایی هایی لحظاتی را باهم و در کنار هم قرار میگیرند امیدوارم که با درایت و خویشتنداری بدون هیچگونه حادثه ای این جلسات پشت سرگذاشته شود در بین راه نیز شاهد حضور خیل جوانان با موتور و اتومبیل بودم که با ترقه و....مشغول بازی بودند.انشاالله که همه ایرانیان با حفظ سنت و فرهنگ خویش به حقوق همدیگر نیز احترام گذارند.
علیرغم اینکه در برنامه های مختلف توسعه کشوربویژه سند چشم انداز بیست ساله کشوربخش محوری و استرانژی کشور بخش کشاورزی خوانده و برشمرده وخوانده شده است لیکن متاسفانه و علی الخصوص در اجرای طرح مهم هدفمندکردن یارانه ها سهم این بخش بخوبی داده نشده و عملا تولید کنندگان این عرصه را دجار مشکلات فراوان در همه عرصه ها کرده است که امیدوارم دولت محترم با تغییر استراتژی کمک لازم را به این افرادکه معمولا جزءاقشار تلاشگر و کم توقع و اسیب پذیر هستند مساعدت و یاری لازم را معمول دارد علاوه بر این علیرغم وجود تعاونی هایی همچون خانه کشاورز و اتحادیه های تعاون روستایی و تولیدی و......هیچکدام از اینها توان بیان و پی گیری مشکلات این عزیزان را نداشته اند.
با این مقدمه بعرض میرسد که امروز بعد از مدتها مطلبی را در این زمینه مطالعه که بدلیل تخصص بودن ان ترجیح دادم ان را منعکس تا شمانیز در جریان این موضوع قرار گیرید امیدوارم مقبول افتد:
با وجود نیاز نداشتن به واردات، میبینیم که دولت در صدد صفر کردن تعرفه واردات میوه است. این موضوع از آن جهت شگفتانگیز است که هیچ گونه پیامد مثبتی از این سیاست نخواهیم داشت و تنها اثرات آن کاهش درآمد کشاورزان به سود دلالان و واردکنندگان و کشاورزان خارجی و از سویی، گرانی بیشتر بر مصرف کنندگان داخلی خواهد بود.
با توجه به این که کشورهای توسعه یافته، سالیانه ـ به صورت میانگین ـ چهارصد میلیارد دلار به بخش کشاورزی یارانه اختصاص میدهند، بنابراین، انتظار میرود از آنجا که اقتصاد ایران، جزو کشورهای در حال توسعه تقسیم بندی میشود، حمایتهای بیشتری در حوزه کشاورزی از خود نشان دهد.
به گزارش «تابناک» هم اکنون روزانه نزدیک یک میلیارد دلار از بخش کشاورزی در دنیا حمایت مالی میشود و اینها در حالی است که کشاورزان ایرانی، با وجود اینکه از ده نفر نخست دنیا در تولیدات کشاورزی هستند، نه تنها حمایتهای مالی از آنها نمیشود، بلکه همواره کشاورزان خود را در رقابت با دلالان، واردکنندگان و انواع و اقسام شوکهای متعدد میبینند.
راجع به در پیش گرفتن سیاست صفر کردن تعرفه میوه، عموما این گونه پاسخ داده میشود که واردات، نقش ضد تورمی داشته و برای حمایت از مصرف کننده است.
چنین تحلیلی برای کسانی که از واقعیتهای اقتصاد ایران بیخبرند، میتواند اثرگذار باشد، ولی کسانی که الفبای اقتصاد ایران را میشناسند، میدانند که تورم در ایران، ناشی از نبود تولید جامعه است و هر چه بیشتر به سمت کاهش تولید حرکت کنیم، به معنای آن است که به سمت تورم حرکت کرده ایم.
مسأله شگفتآور دیگر، آن که اگر دولت به دنبال کاهش قیمتها، که در نهایت حمایت از مصرف کنندگان است، چرا هیچ حمایتی از کشاورزان نکرده و به همین نیز بسنده نمیکند و مرتب هزینه بر دوش آنها سوار میکند؟ خب اگر به دنبال کاهش قیمتهاست، چرا هزینهها را افزایش میدهد؟
در شرایطی که دولت میداند، کالاهای سرمایهای مورد استفاده در بخش کشاورزی بازدهی پایینی دارد (برای نمونه تراکتور)، با افزایش بهای برق، چه چیز را میخواهد دنبال کند؟ این هزینهها را چه کسی میخواهد پرداخت کند؟ به فرض اگر دولت پول افزایش هزینهها را پرداخت، چه چیز بهتر خواهد شد؟ آیا کشاورز میتواندتراکتور بسازد؟ آیا این وظیفه کشاورز است یا دولت؟ چرا دولت میخواهد وظیفه خود را با اعمال فشار بر کسانی که وظیفهشان نیست، انجام دهد؟
بنابراین، هماکنون که دولت حتی همان درآمدها را هم پرداخت نکرده، به نظر شما خوانندگان گرامی، اشکال ندارد بگوییم دولت از همان آغاز هم به فکر تولید کنندگان نبوده، بلکه میخواسته درآمدی را از آن خود کند؟
بنا بر یک پژوهش کاملا مستند و علمی، اثرگذاری واردات بر تورم از اثرگذاری نقدینگی بر تورم، نزدیک دو برابر بیشتر است؛ به این معنا که یک واحد افزایش در نرخ رشد نقدینگی به طور متوسط، منجر به رشد تورم به میزان 23/. درصد میشود، در حالی که تأثیرگذاری واردات بر تورم، نزدیک نیم درصد است؛ این یعنی واردات بیش از نقدینگی اثر تورم سازی دارد.
به بیان سادهتر، اثرات تورمی ناشی از تخریب عرضه به مراتب بیشتر از اثرات تورمی ناشی از تحریک تقاضاست، چرا که در اقتصاد ایران، وقتی بتوان از تخریب تولید سود به دست اورد، دو اثر پدید میآید؛ نخست، همان اثر تورم ناشی از تخریب عرضه است و دیگری تورم ناشی از پول سازی از راه تخریب عرضه به علت سوددهی بالای تخریب عرضه است که زمینه تورم ناشی از تحریک تقاضا را فراهم خواهد ساخت.
در ایران، عرضه تنها از سوی مردم تقاضا نمیشود، بلکه حجم بسیاری از عرضه توسط دلالان تقاضا میشود.واردات بیش از آنکه پاسخی به تقاضای مردم باشد، پاسخی به تقاضای دلالان است.
به بیان دیگر، عرضه نخست از سوی دلالان تقاضا میشود و سپس چند برابر آنچه بوده، برای پوشش تقاضای مصرف کنندگان به بازار فرستاده میشود؛ بنابراین، اگر در اقتصادی، حجم بسیاری از عرضه توسط دلالان برای به دست آوردن سود تقاضا شود، در آن اقتصاد تورم وارداتی بسیار مهم خواهد شد، چرا که واردات مستقیم توسط دلالان تقاضا میشود و از آنجا که اثرات خانمان سوز تولید داخلی را به همراه دارد، میتواند فرصت خوبی برای گرانتر فروشی محصولات وارد شده برایشان فراهم آورد.
واردات با ایجاد رکود، فرصت سودجویی به دلالان را برای افزایش قیمتها فراهم و از سویی، بقای دلالان را با بلعیدن عرضه ناشی از واردات برای همیشه تأمین میکند؛ بنابراین، هر چه بیشتر به سمت فعالیتی برویم که دلالان را چاق و چاقتر کند، تولید را بیشتر تحقیر و تورم را بیشتر افزایش میدهیم. پس با ارزان کردن واردات ناشی از کاهش تعرفه، سودهای کنونی دلالی را چند برابر کرده و تورم را همیشگی خواهیم کرد، چرا که پخش واردات به دست آنها انجام میشود و از آنجا که شرایط رکودی را میبینند، در حد و تناسب رکود موجود محصولات خود را میفروشند.
با بیان این مقدمه، اگر مصرفکنندگان و تولیدکنندگان از واردات سود نمیبرند، پس چه کسانی سود میبرند؟!
هنگامی که نرخ تعرفه بالا باشد ـ از آنجا که واردات بسیار پر سود است ـ برای دور زدن تعرفه، واردات غیر رسمی افزایش مییابد. مهمترین ویژگی واردات غیر رسمی، تعلق نداشتن درآمدهای گمرکی به آن است، ولی هنگامی که واردات غیر رسمی به واردات رسمی تغییر شکل پیدا کند، مسلم است که دولت نیز بی نصیب نمیماند. کاهش تعرفه و تسهیل روند واردات، منجر به کاهش واردات غیر رسمی و یا به عبارتی، عامل ایجاد قاچاق قانونی به کشور میشود.
در این بازی اقتصادی، نه تنها دولت سهم خواهد برد، بلکه دلالان و واردکنندگان بسیار سودمند خواهند شد.
برای ایرانی که در تولید بسیاری از میوهها از جمله انار، سیب و انگور، به عنوان نخستین تولید کنندگان شناخته میشود، خیانت بزرگی است که کشاورزی را به دست خود نابود کنیم.
هنگامی که واردات آزاد شود، دلالان و واردکنندگان سود خود را خواهند برد، چرا که چند برابر آنچه خریده اند، خواهند فروخت؛ منتهی این کشاورزان هستند که به علت حجم گسترده واردات، نمیتوانند بنا بر هزینهها، محصولات خویش را به فروش برسانند؛ بنابراین، ترجیح میدهند، میوه را روی شاخههای درخت نگه دارند.
واقعا چه عقلی این را توجیه میکند که فعالیتهایی را که هزینهاش از درآمدش بیشتر است، ادامه دهند؟
اگر دولت به فکر مردم است، بداند که کشاورزان نیز جزیی از زحمتکشترین مردمند. اگر دولت میخواهد هم از تولید کننده حمایت کند و هم از مصرف کننده، مابه التفاوتهای هزینهها و قمیتهایی را که خود مناسب میداند، به کشاورزان بدهد، تا این کشاورزان داخلی باشند که از این درآمد سود میبرند، نه کشاورزان خارجی. قیمتها نیز در حد پایین نگه داشته شود، نه این که با دوچندان کردن هزینهها و تثبیت قیمتها، عملا واردات را تنها گزینه موجود بخواند؛ گزینه ای که با توجه به زمینه ای که فراهم کرده، تورم را در اقتصاد همیشگی کرده و دلالی را فرهنگ ایرانیان کند.
علیرغم اینکه در برنامه های مختلف توسعه کشوربویژه سند چشم انداز بیست ساله کشوربخش محوری و استرانژی کشور بخش کشاورزی خوانده و برشمرده وخوانده شده است لیکن متاسفانه و علی الخصوص در اجرای طرح مهم هدفمندکردن یارانه ها سهم این بخش بخوبی داده نشده و عملا تولید کنندگان این عرصه را دجار مشکلات فراوان در همه عرصه ها کرده است که امیدوارم دولت محترم با تغییر استراتژی کمک لازم را به این افرادکه معمولا جزءاقشار تلاشگر و کم توقع و اسیب پذیر هستند مساعدت و یاری لازم را معمول دارد علاوه بر این علیرغم وجود تعاونی هایی همچون خانه کشاورز و اتحادیه های تعاون روستایی و تولیدی و......هیچکدام از اینها توان بیان و پی گیری مشکلات این عزیزان را نداشته اند.
با این مقدمه بعرض میرسد که امروز بعد از مدتها مطلبی را در این زمینه مطالعه که بدلیل تخصص بودن ان ترجیح دادم ان را منعکس تا شمانیز در جریان این موضوع قرار گیرید امیدوارم مقبول افتد:
با وجود نیاز نداشتن به واردات، میبینیم که دولت در صدد صفر کردن تعرفه واردات میوه است. این موضوع از آن جهت شگفتانگیز است که هیچ گونه پیامد مثبتی از این سیاست نخواهیم داشت و تنها اثرات آن کاهش درآمد کشاورزان به سود دلالان و واردکنندگان و کشاورزان خارجی و از سویی، گرانی بیشتر بر مصرف کنندگان داخلی خواهد بود.
با توجه به این که کشورهای توسعه یافته، سالیانه ـ به صورت میانگین ـ چهارصد میلیارد دلار به بخش کشاورزی یارانه اختصاص میدهند، بنابراین، انتظار میرود از آنجا که اقتصاد ایران، جزو کشورهای در حال توسعه تقسیم بندی میشود، حمایتهای بیشتری در حوزه کشاورزی از خود نشان دهد.
به گزارش «تابناک» هم اکنون روزانه نزدیک یک میلیارد دلار از بخش کشاورزی در دنیا حمایت مالی میشود و اینها در حالی است که کشاورزان ایرانی، با وجود اینکه از ده نفر نخست دنیا در تولیدات کشاورزی هستند، نه تنها حمایتهای مالی از آنها نمیشود، بلکه همواره کشاورزان خود را در رقابت با دلالان، واردکنندگان و انواع و اقسام شوکهای متعدد میبینند.
راجع به در پیش گرفتن سیاست صفر کردن تعرفه میوه، عموما این گونه پاسخ داده میشود که واردات، نقش ضد تورمی داشته و برای حمایت از مصرف کننده است.
چنین تحلیلی برای کسانی که از واقعیتهای اقتصاد ایران بیخبرند، میتواند اثرگذار باشد، ولی کسانی که الفبای اقتصاد ایران را میشناسند، میدانند که تورم در ایران، ناشی از نبود تولید جامعه است و هر چه بیشتر به سمت کاهش تولید حرکت کنیم، به معنای آن است که به سمت تورم حرکت کرده ایم.
مسأله شگفتآور دیگر، آن که اگر دولت به دنبال کاهش قیمتها، که در نهایت حمایت از مصرف کنندگان است، چرا هیچ حمایتی از کشاورزان نکرده و به همین نیز بسنده نمیکند و مرتب هزینه بر دوش آنها سوار میکند؟ خب اگر به دنبال کاهش قیمتهاست، چرا هزینهها را افزایش میدهد؟
در شرایطی که دولت میداند، کالاهای سرمایهای مورد استفاده در بخش کشاورزی بازدهی پایینی دارد (برای نمونه تراکتور)، با افزایش بهای برق، چه چیز را میخواهد دنبال کند؟ این هزینهها را چه کسی میخواهد پرداخت کند؟ به فرض اگر دولت پول افزایش هزینهها را پرداخت، چه چیز بهتر خواهد شد؟ آیا کشاورز میتواندتراکتور بسازد؟ آیا این وظیفه کشاورز است یا دولت؟ چرا دولت میخواهد وظیفه خود را با اعمال فشار بر کسانی که وظیفهشان نیست، انجام دهد؟
بنابراین، هماکنون که دولت حتی همان درآمدها را هم پرداخت نکرده، به نظر شما خوانندگان گرامی، اشکال ندارد بگوییم دولت از همان آغاز هم به فکر تولید کنندگان نبوده، بلکه میخواسته درآمدی را از آن خود کند؟
بنا بر یک پژوهش کاملا مستند و علمی، اثرگذاری واردات بر تورم از اثرگذاری نقدینگی بر تورم، نزدیک دو برابر بیشتر است؛ به این معنا که یک واحد افزایش در نرخ رشد نقدینگی به طور متوسط، منجر به رشد تورم به میزان 23/. درصد میشود، در حالی که تأثیرگذاری واردات بر تورم، نزدیک نیم درصد است؛ این یعنی واردات بیش از نقدینگی اثر تورم سازی دارد.
به بیان سادهتر، اثرات تورمی ناشی از تخریب عرضه به مراتب بیشتر از اثرات تورمی ناشی از تحریک تقاضاست، چرا که در اقتصاد ایران، وقتی بتوان از تخریب تولید سود به دست اورد، دو اثر پدید میآید؛ نخست، همان اثر تورم ناشی از تخریب عرضه است و دیگری تورم ناشی از پول سازی از راه تخریب عرضه به علت سوددهی بالای تخریب عرضه است که زمینه تورم ناشی از تحریک تقاضا را فراهم خواهد ساخت.
در ایران، عرضه تنها از سوی مردم تقاضا نمیشود، بلکه حجم بسیاری از عرضه توسط دلالان تقاضا میشود.واردات بیش از آنکه پاسخی به تقاضای مردم باشد، پاسخی به تقاضای دلالان است.
به بیان دیگر، عرضه نخست از سوی دلالان تقاضا میشود و سپس چند برابر آنچه بوده، برای پوشش تقاضای مصرف کنندگان به بازار فرستاده میشود؛ بنابراین، اگر در اقتصادی، حجم بسیاری از عرضه توسط دلالان برای به دست آوردن سود تقاضا شود، در آن اقتصاد تورم وارداتی بسیار مهم خواهد شد، چرا که واردات مستقیم توسط دلالان تقاضا میشود و از آنجا که اثرات خانمان سوز تولید داخلی را به همراه دارد، میتواند فرصت خوبی برای گرانتر فروشی محصولات وارد شده برایشان فراهم آورد.
واردات با ایجاد رکود، فرصت سودجویی به دلالان را برای افزایش قیمتها فراهم و از سویی، بقای دلالان را با بلعیدن عرضه ناشی از واردات برای همیشه تأمین میکند؛ بنابراین، هر چه بیشتر به سمت فعالیتی برویم که دلالان را چاق و چاقتر کند، تولید را بیشتر تحقیر و تورم را بیشتر افزایش میدهیم. پس با ارزان کردن واردات ناشی از کاهش تعرفه، سودهای کنونی دلالی را چند برابر کرده و تورم را همیشگی خواهیم کرد، چرا که پخش واردات به دست آنها انجام میشود و از آنجا که شرایط رکودی را میبینند، در حد و تناسب رکود موجود محصولات خود را میفروشند.
با بیان این مقدمه، اگر مصرفکنندگان و تولیدکنندگان از واردات سود نمیبرند، پس چه کسانی سود میبرند؟!
هنگامی که نرخ تعرفه بالا باشد ـ از آنجا که واردات بسیار پر سود است ـ برای دور زدن تعرفه، واردات غیر رسمی افزایش مییابد. مهمترین ویژگی واردات غیر رسمی، تعلق نداشتن درآمدهای گمرکی به آن است، ولی هنگامی که واردات غیر رسمی به واردات رسمی تغییر شکل پیدا کند، مسلم است که دولت نیز بی نصیب نمیماند. کاهش تعرفه و تسهیل روند واردات، منجر به کاهش واردات غیر رسمی و یا به عبارتی، عامل ایجاد قاچاق قانونی به کشور میشود.
در این بازی اقتصادی، نه تنها دولت سهم خواهد برد، بلکه دلالان و واردکنندگان بسیار سودمند خواهند شد.
برای ایرانی که در تولید بسیاری از میوهها از جمله انار، سیب و انگور، به عنوان نخستین تولید کنندگان شناخته میشود، خیانت بزرگی است که کشاورزی را به دست خود نابود کنیم.
هنگامی که واردات آزاد شود، دلالان و واردکنندگان سود خود را خواهند برد، چرا که چند برابر آنچه خریده اند، خواهند فروخت؛ منتهی این کشاورزان هستند که به علت حجم گسترده واردات، نمیتوانند بنا بر هزینهها، محصولات خویش را به فروش برسانند؛ بنابراین، ترجیح میدهند، میوه را روی شاخههای درخت نگه دارند.
واقعا چه عقلی این را توجیه میکند که فعالیتهایی را که هزینهاش از درآمدش بیشتر است، ادامه دهند؟
اگر دولت به فکر مردم است، بداند که کشاورزان نیز جزیی از زحمتکشترین مردمند. اگر دولت میخواهد هم از تولید کننده حمایت کند و هم از مصرف کننده، مابه التفاوتهای هزینهها و قمیتهایی را که خود مناسب میداند، به کشاورزان بدهد، تا این کشاورزان داخلی باشند که از این درآمد سود میبرند، نه کشاورزان خارجی. قیمتها نیز در حد پایین نگه داشته شود، نه این که با دوچندان کردن هزینهها و تثبیت قیمتها، عملا واردات را تنها گزینه موجود بخواند؛ گزینه ای که با توجه به زمینه ای که فراهم کرده، تورم را در اقتصاد همیشگی کرده و دلالی را فرهنگ ایرانیان کند.
بسیار انسانهایی که امدند و رفتند لیکن هرامدنی و هر رفتنی برای خود ماجراهایی دارد که برذمه افرادی است که امدنها و رفتنهای قبل را بررسی کرده و از تجارب پیشینیان برای بهتر کردن زندگی بنحوی شایسته استفاده کنند امروز حین مطالعه به مطلبی برخورد کردم که شاید بخوبی موید تلاش افراد است که برای تهیه ساز و کار زندگی و اسایش دیگران از همه وجود خود گذشتند وامیدوریم که افراد بخوبی از انها استفاده کنند:
این بار البرت انشتین:
حقایـقی بـاورنکـردنی از زنـدگی آلبـرت اینـشتیـن
بله همگی ما می دانیم که اینشتین این فرمول (2mc=e) را کشف کرد. اما واقعیت آن است که چیزهای کمی در مورد زندگی خصوصی اش می دانیم. پس خودتان را با مرور این هشت مورد شگفت زده کنید!
1. او با سر بزرگ متولد شد
وقتی اینشتین به دنیا آمد خیلی چاق بود و سرش خیلی بزرگ تا آن جایی که مادر وی تصور می کرد فرزندش ناقص است اما بعد از چند ماه سر و بدن او به اندازه های طبیعی بازگشت.
2. حافظه اش به خوبی آنچه تصور می شود نبود
مطمئنا اینشتین توانسته کتاب های مملو از فرمول و قوانین را حفظ کند اما برای به یاد آوری چیزهای معمولی واقعا حافظه ی ضعیفی داشته است. او یکی از بدترین اشخاص در به یاد آوردن سالروز تولد عزیزان بود و عذر و بهانه اش برای این فراموش کاری مختص دانستن تاریخ تولد برای بچه های کوچک بود.
3. او از داستان های علمی، تخیلی متنفر بود
اینشتین از داستان های تخیلی بیزار بود زیرا احساس می کرد آنها باعث تغییر درک عامه مردم از علم می شوند و در عوض به آنها توهم باطلی از چیزهایی که حقیقتا نمی توانند اتفاق بیفتند میدهد. او می گفت:(من هرگز در مورد آینده فکر نمی کنم زیرا به زودی می آید.)
4. او در آزمون ورودی دانشگاه رد شد
در سال 1895 در سن 17 سالگی اینشتین که قطعا یکی از بزرگترین نوابغی است که تاکنون متولد شده در آزمون ورودی دانشگاه فدرال پلی تکنیک سوئیس رد شد. در واقع او بخش علوم و ریاضیات را پشت سرگذاشت اما در بخش های باقی مانده مثل تاریخ و جغرافی رد شد. وقتی بعد ها از او در این رابطه سوال شد گفت:(آنها بی نهایت کسل کننده بودند و او تمایلی برای پاسخ دادن به این سوالات را در خود احساس نمی کرد.)
5. علاقه ای به پوشیدن جوراب نداشت
اینشتین در سنین جوانی یافته بود که شصت پا باعث ایجاد سوراخ در جوراب می شود. سپس تصمیم گرفت که دیگر جوراب به پا نکند و این عادت تا زمان مرگش ادامه داشت.
6. او فقط یک بار رانندگی کرد
اینشتین برای رفتن به سخنرانی ها و تدریس در دانشگاه از راننده مورد اطمینان خود کمک می گرفت. راننده وی نه تنها ماشین او را هدایت می کرد بلکه همیشه در طول سخنرانی ها در میان شنوندگان حضور داشت. یک روز اینشتین در حالی که در راه دانشگاه بود با صدای بلند در ماشین پرسید: چه کسی احساس خستگی می کند؟ راننده اش پیشنهاد داد که آنها جایشان را عوض کنند و او جای اینشتین سخنرانی کند چرا که اینشتین تنها در یک دانشگاه استاد بود و در دانشگاهی که سخنرانی داشت کسی او را نمی شناخت و طبعا نمی توانستند او را از راننده اصلی تشخیص دهند قبول کرد. اما کمی تردید در مورد اینکه اگر پس از سخنرانی سوالات سختی از وی بپرسند او چه میکند در درونش داشت. به هر حال سخنرانی به نحوی عالی انجام شد ولی تصور اینشتین درست از آب درامد. دانشجویان در پایان سخنرانی شروع به مطرح کردن سوالات خود کردند. در این حین راننده باهوش گفت: سوالات به قدری ساده هستند که حتی راننده من نیز می تواند به آنها پاسخ دهد. سپس اینشتین از میان حضار برخواست و به راحتی به سوالات پاسخ داد به حدی که باعث شگفتی حضار شد.
7. الهام گر او یک قطب نما بود
اینشتین در دوران نوجوانی یک قطب نما به عنوان هدیه تولد از پدرش دریافت کرده بود. وقتی او طرز کار قطب نما را مشاهده می نمود سعی می کرد طرز کار آن را درک کند. او بعد از انجام این کار بسیار شگفت زده شد. بنابراین تصمیم گرفت علت نیروهای مختلف در طبیعت را درک کند.
8. راز نهفته در نبوغ او
بعد از مرگ اینشتین در سال 1995 مغر او توسط توماس تولتزهاروی برای تحقیقات برداشته شد. هاروی تکه هایی از مغز اینشتین را برای دانشمندان مختلف در سراسر جهان فرستاد از این مطالعات دریافت می شود که مغز اینشتین در مقایسه با میانگین متوسط انسان ها مقدار بسیار زیادی سلولهای گلیال که مسئول ساخت اطلاعات هستند داشته است. همچنین مغز وی مقدار کمی چین خوردگی حقیقی موسوم به شیار سیلیسیوس داشته که این مسئله امکان ارتباط آسانتر سلولهای عصبی را با یکدیگر فراهم می سازد. علاوه بر اینها مغز وی دارای تراکم و چگالی زیادی بوده و همین طور قطعه اهیانه پایینی توانایی همکاری بیشتری با بخش تجزیه و تحلیل ریاضیات را داشته است.
در هیاهوی رقابتهای انتخابات مجلس که بسیار افراد از جامعه را برای تشکیل مجلس نهم مشغول کرده ودر جمعه همین هفته نتایج تبلیغات و تلاشهای بالغ برسه هزار و اندی برای ورود دویست و نود نفر به پایان رسیده و نتایج ان مشخص خواهد شد خبری تحسین برانگیز و شوق اور که نشانه ای بارز دیگر از هوش و ذکاوت ایرانی جماعت بود امروز صبح بر بلندای گیتی احساسات جماعت ایرانی را در اقصی نقاط جهان برانگیخت و غرور ان برای مدتی ایرانی را به وجد خواهد اورد.
حقیر فیلم بسیار حالب و پرمحتوای جدایی نادر از سیمین را دیده و بسیار پسندیده ام چرا که در این فیلم برخلاف انچه امروز از درون جامعه برمیخیزد به منش و تعهدادمیت در برابر نارساییهای نشات گرفته از لجام گسیختگی اهمیت داده و بران است تا درس خوبی را برا ی قشری داشته باشد که ماشینی شدن جامعه انهارا از موضوع مهم سالخوردگی و واژه های زیبایی بنام پدر و مادر دور کرده لذا سبک و سیاق بیان این مهم را نه تنها ایرانیان بلکه جهانیان نیزپسندیده و بران تحسین کردند.
حقیر بسهم خود به کلیه عوامل و دست اندرکاران این تولید و کلیه ایرانیان وطندوست و با احساس تبریک و تهنیت گفته و ارزوی موفق تمامی هموطنان را در عرصه های مختلف دارم.