وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

زندگی صحنه زیبای هنرمندی ماست هرکسی نغمه خود خواندوازصحنه رود صحنه پیوسته بجاست خرم ان نغمه که مردم بسپارند بیاد

وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

زندگی صحنه زیبای هنرمندی ماست هرکسی نغمه خود خواندوازصحنه رود صحنه پیوسته بجاست خرم ان نغمه که مردم بسپارند بیاد

اسودگی روح وروان

بشربعنوان موجودی خارق العاده و بعبارتی اشرف مخلوقات پچیدگیهای فراوانی دارد که همین موجود بظاهر مظلوم میتواند ظالمترین و یا بعبارتی همین موجود ساده میتواند مدبرترین و.................باشد انچه امروز و همه روزمان را درگیرکرده و بنوعی توانمان رابرای ازمایشهای مختلف افزون و یاکاهش دهدنحوه تعامل و استنباط اززندگی میباشد لذادرگیرودار ناهنجاریها و مشقات و ناملایمات موجود در کنه و ذات زندگی انسان میتوان بسادگی هرچه تمامتر عنان را انچنان در دست گرفت و افسار را بسمتی برد تا لذیذترین و بانشاط ترین زندگی را برای خود فراهم کرد و بدین بهانه بازهم از محضر استادکمک میگیریم: 

 

شیوانا به همراه تعداد زیادى از شاگردان خود صبح زود عازم معبدى در آنسوى کوهستان شدند. ساعتى که راه رفتند به تعدادى دختر و پسر جوان رسیدند که در کنار جاده مشغول استراحت بودند. دختران و پسران کنار جاده وقتى چشمشان به گروه شیوانا افتاد، شروع کردند به مسخره کردن آنها و براى هر یک از اعضاى گروه اسم حیوانى را درست کردند و با صداى بلند این اسامى ناشایست را تکرار کردند. شیوانا سکوت کرد و هیچ نگفت.

وقتى شبانگاه، گروه به آنسوى کوهستان رسیدند و در معبد شروع به استراحت نمودند. شیوانا در جمع شاگردان سوالى مطرح کرد و از آنها خواست تا اثرگذارترین خاطره این سفر یک روزه را براى جمع بازگو کنند. تقریبا تمام اعضاى گروه مسخره کردن صبحگاهى جوانان کنار جاده را به شکلى بازگو کردند و در پایان خاطره از این عده به صورت جوانان خام و ساده لوح یاد کردند.

شیوانا تبسمى کرد و گفت: شما همگى متفق القول خاطره این جوانان را از صبح با خود حمل کردید و در تمام مسیر با این اندیشه کلنجار رفتید که چرا در آن لحظه واکنش مناسبى از خود ارائه ندادید!؟
شما همگى از این جوانان با صفت ساده لوح و خام یاد کردید اما از این نکته کلیدى غافل بودید که همین افراد ساده لوح و بى‌ارزش تمام روز شما را هدر دادند و حتى همین الآن هم بخش اعظم فکر و خیال شما را اشغال کردند.

اگر حیوانى که وسایل ما را حمل مى‌کرد توسط افسارى که به گردنش انداخته شده بود طول مسیر را با ما همراهى کرد، آن جوانان با یک ریسمان نامریى که خود شما سازنده آن بودید این کار را کردند!!!
در تمام طول مسیر بارها و بارها خاطره صبح و تک تک جملات را مرور کردید و آن صحنه‌ها را براى خود بارها در ذهن خویش تکرار کردید.

شما با ریسمان نامریى که دیده نمى‌شود ولى وجود داشت و دارد، از صبح با جملات و کلمات آن جوانان بازى خورده‌اید. و آنقدر اسیر این بازى بوده‌اید که هدف اصلى از این سفر معرفتى را از یاد برده‌اید. من به جرات مى‌توانم بگویم که آن جوانان از شما قوى‌تر بوده‌اند! چرا که با یک ادا و اطوار ساده همه شما را تحت کنترل خود قرار داده‌اند و مادامى که شما خاطره صبح را در ذهن خود یدک بکشید هرگز نمى‌توانید ادعاى آزادى و استقلال فکرى داشته باشید و در نتیجه خود را شایسته نور معرفت بدانید.

یاد بگیرید که در زندگى همه اتفاقات چه خوب و چه بد را در زمان خود به حال خود رها کنید و در هر لحظه فقط به خاطرات همان لحظه بیندیشید. اگر غیر از این عمل کنید، به مرور زمان حجم خاطراتى که با خود یدک می‌کشید آنقدر زیاد می‌شود که دیگر حتى فرصت یک لحظه تماشاى دنیا را نیز از دست خواهید داد.

لذت زندگی

بازهم دعای خیرمان به عرب نیای عزیز که ماراوشمارا به نکات ارزشمندی دعوت میکند: 


>دو میمون روی شاخه درختی نشسته بودند و به غروب خورشید نگاه میکردند.
>یکی از دیگری پرسید: چرا هنگام غروب رنگ آسمان تغییر میکند؟
>میمون دوم گفت: اگر بخواهیم همه چیز را توضیح بدهیم، مجالی برای زندگی نمی ماند. گاهی اوقات باید بدون توضیح از واقعیتی که در اطرافت میبینی، لذت ببری...
>میمون اول با ناراحتی گفت: تو فقط به دنبال لذت زندگی هستی و هیچ وقت نمی خواهی واقعیتها را با منطق بیان کنی !!!
>در همین حال هزار پایی از کنار آنها میگذشت..
>میمون اول با دیدن هزار پا از او پرسید: هزار پا، تو چگونه این همه پا را با هماهنگی حرکت میدهی؟
>هزارپا جواب داد: تا به امروز راجع به این موضوع فکر نکرده ام ؟!
>میمون دوم گفت: خوب فکر کن چون این میمون راجع به همه چیز توضیح منطقی میخواهد!
>هزار پا نگاهی به پاهایش کرد و خواست توضیحی بدهد:
>خوب اول این پا را حرکت میدهم، نه، نه. شاید اول این یکی را. باید اول بدنم را بچرخانم ...
>هزار پا مدتی سعی کرد تا توضیح مناسبی برای حرکت دادن پاهایش بیان کند ولی هرچه بیشتر سعی میکرد، ناموفقتر بود.
>پس با ناامیدی سعی کرد به راه خودش ادامه دهد، ولی متوجه شد که نمیتواند.
>با ناراحتی گفت: ببین چه بلایی به سرم آوردی؟! آنقدر سعی کردم چگونگی حرکتم را توضیح دهم که راه رفتن یادم رفت!!!
>میمون دوم به اولی گفت: میبینی؟
>! وقتی سعی میکنی همه چیز را توضیح دهی اینطور میشود...!
>پس دوباره به غروب آفتاب خیره شد تا از آن لذت ببرد...
>پائولو کوئیلیو

قبول زیارت

دوست عزیز و مهربان و فهمیم حاج اقای عرب نیایی که در سایه ضامن اهو منزل گزیده و بدعایمان مشغول است درچندروز اخیر سعادت تشرف به عتبات عالیات را داشته و شک نداریم که همگیمان را دعای فراوان کرده تا از اینهمه سستی و رخوت و جمادیت حاکم برزندگی نجات یابیم ضمن ارزوی قبولی طاعات و عبادات ایشان امید که بازهم مسیر الی الله را ادامه و همچون گذشته مارا نیز دعای خیر کند. 

امروز بازهم میهمان این عزیز وارسته در ارسال نامه هایی هستیم که امیدوارم مورد توجهتان قرار گرفته و استفاده کنید بازهم از این عزیز تقدیر کرده و ارزوی توفیق دارم . 

سوسیس و کالباس 60% به پایین با گوشت لاشه !؟
خواهشمندیم تا میتوانید دیگران را آگاه کنید

اداره استاندارد استان تهران اقدام به نمونه برداری 26 نمونه سوسیس و کالباس و همبرگر ازمراکز عرضه و فروشگاه های زنجیره ای نموده و این نمونه ها از نظر منشاء بافت گوشتی مورد آزمون قرار گرفت.از بیست نمونه سوسیس و کالباس متأسفانه 18 مورد نامنطبق بوده اند .موارد
مردودی نشان می دهد که تولیدکنندگان از چربی صفاقی( چربی موجود در دستگاه گوارش ولابه لای روده ها ) غضروف شفاف مربوط به دستگاه تنفسی و ریه ، عروق، رگ و اعصاب و بافت پیوندی ( پوست رگ و پی و چربی ضایعات گوشتی) یعنی بافت هایی خاص که عضله نیستند و تولیدکنندگان طبق استاندارد ملی مجاز به استفاده از این بخش از لاشه دام درتولید فرآورده های گوشتی نیستند استفاده شده است.

نام های ایشان که تولید با استفاده از بافت های غیر مجاز داشته اند:

1-کالباس خشک تیکه ای 60 درصد شام شام
2- کالباس خشک 60 درصد آندره
3- کالباس خشک 60 درصد مروارید سفید گلبرگ
4- کالباس خشک دانمارکی 62 درصد سولیکو(کاله تهران)
5- کالباس خشک 60 درصد آرکا
6- کالباس خشک مارتادلا 50 درصدآرشاک ( کیلا)
7- کالباس خشک 60 درصد صنوبر
8- کالباس لیوز 55 درصد دارا (راجی)
9- سوسیس آلمانی 40 درصد شوکا طعام
10-کوکتل گوشت سولیکو 55 درصد کاله تهران
11-سوسیس کوکتل 55 درصد شام شام
12-سوسیس آلمانی 40 درصد گوشتیران
13-کوکتل 55 درصد مروارید سفید گلبرگ
14-کوکتل 60 درصد آرشاک (کیلا)
15-سوسیس آلمانی 40 درصد ماسیس
16-سوسیس آلمانی 40 درصد آدلی
17-سوسیس آلمانی 40 درصد صنوبر
18-همبرگر معمولی 60 درصد کابی آمل

روابط عمومی اداره کل استاندارد و تحقیقات صنعتی استان تهران 
 
 خداوند از انسان چه می‌خواهد 
 
شبی از شب‌ها، شاگردی در حال عبادت و تضرع وگریه و زاری بود.
در همین حال مدتی گذشت، تا آن که استاد خود را، بالای سرش دید، که با تعجب و حیرت او را نظاره می کند.
استاد پرسید: برای چه این همه ابراز ناراحتی و گریه و زاری می‌کنی؟
شاگرد گفت: برای طلب بخشش و گذشت خداوند از گناهانم، و برخورداری از لطفش.
استاد گفت: سوالی می‌پرسم، پاسخ ده.
شاگرد گفت: با کمال میل استاد.
استاد گفت: اگر مرغی را پروش دهی، هدف تو از پرورشِ آن چیست؟
شاگرد گفت: خوب معلوم است استاد؛ برای آن که از گوشت و تخم آن بهره‌مند شوم.
استاد گفت: اگر آن مرغ، برایت گریه و زاری کند، آیا از تصمیم خود، منصرف خواهی شد؟
شاگردگفت: خوب راستش نه...! نمی‌توانم هدف دیگری از پرورش آن مرغ برای خود، تصور کنم!
استاد گفت: حال اگر این مرغ برایت تخم طلا دهد چه؟ آیا باز هم او را خواهی کشت، تا از آن بهره‌مند گردی؟!
شاگرد گفت: نه هرگز استاد، مطمئنا آن تخم‌ها برایم مهم‌تر و با ارزش‌تر خواهند بود.
استاد گفت: پس تو نیز برای خداوند چنین باش!
همیشه تلاش کن، تا باارزش‌تر از جسم، گوشت، پوست و استخوانت گردی. تلاش کن تا آن قدر برای انسان‌ها، هستی و کائنات خداوند، مفید و باارزش شوی تا مقام و لیاقتِ توجه، لطف و رحمتِ او را به دست آوری.
خداوند از تو گریه و زاری نمی‌خواهد، او از تو حرکت، رشد، تعالی و با ارزش شدن را می‌خواهد و می‌پذیرد، نه ابرازِ ناراحتی و گریه و زاری را ..... 
 
 
شهرت یا صداقت؟
 
 
شهرت یا صداقت؛ کدام یک مهم تر است؟
ثروت یا شادی؛ کدام یک ارزشمند تر است؟
موفقیت یا شکست؛ کدام یک مخرب تر است؟
اگر برای خوشنودی به دیگران وابسته باشید،
هرگز خوشنودِ حقیقی نخواهید بود.
اگر شادی شما به پول و ثروت وابسته باشد،
هرگز با خود شاد نخواهید بود.
از آن چه دارید راضی باشید
و زندگی را همان گونه که هست جشن بگیرید.
وقتی درک کنید هیچ کاستی و نقصی وجود ندارد،
کل دنیا متعلق به شما خواهد بود.