وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

زندگی صحنه زیبای هنرمندی ماست هرکسی نغمه خود خواندوازصحنه رود صحنه پیوسته بجاست خرم ان نغمه که مردم بسپارند بیاد
وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

زندگی صحنه زیبای هنرمندی ماست هرکسی نغمه خود خواندوازصحنه رود صحنه پیوسته بجاست خرم ان نغمه که مردم بسپارند بیاد

پیامهای دوستان

درابتداعرض ادب وسلام دارم خدمت همه دوستان عزیز این دیار وبسیار مسرورم که خداوند فرصتی دادتا برای اندک مدتی خدمتتان باشم و گپی باهم بزنیم اگرچه گپمان یک طرفه است لیکن قطعا دوستان بازهم برمن منت گذاشته و در اینده بازدیدی را از این وبلاگ که گرد فراق رخ ان را گرفته خواهند داشت. 

در این مدت که دوران بازنشستگی را سپری میکنم دوستانی هستند که در دوران خدمت محبت داشته و برمن منت داشتند و گاه با خود میگفتم که ایا این عزیزان بعد از سپری شدن خدمت یادی از من خواهند کرد که خوشبختانه این عزیزان با درک و فهم بسیار زیاد این گمان را به واقعیت مبدل و بازهم موجب شرمندگی من شده اند در این میان پیامهایی از طریق همراه ارسال میکنند که حیفم امد برای شما عزیزان نیز انها را درج نکرده و شما نیز پی به وفای انسانهای متعهد و با وقار ببرید و حتما این نوع برخورد در زندگی و اینده همگان نیز بوقوع خواهد پیوست اگرچه گاه برعکس این منش نیز مشاهده گردیده و برخی از انسانها مگسان دور شیرینی بودن خود را به اثبات رسانده اند:  

؛قحطی عشق می اید هفت سال نه هفتصد سال در قلبم ذخیره و پنهانت میکنم بگو کنعانیان منتظر نباشند تقسیم شدنی نیستی حتی اگر یعقوب بیاید.  

؛سلام به ان اهل دلی که بی ریا وباصفاست   قلب پراز محبتش همیشه بایاد خداست  دورباشه از وجودتون هرچی غم و هرچی بلاست گفتم سلامی عرض کنم نگید فلانی بی وفاست.  

؛اشک از شکستن است و سکوت از مهربانی ولی پیام از دلتنگی.  

؛چقدر زیباست وقتی که نبینی و نگات کنن نشنوی و دعات کنن ندونی ویادت کنن.  

؛قفسم را نشکن تومکن ازادم گررهایم سازی بخدا خواهم مرد من به زنجیر تو عادت کردم بارها درپی این فکر که در فلب توام با تو احساس سعادت کردم بخدا خوشبختم تو محبت کن و بگذار که تا عمری هست من بمانم چو اسیری به حریم قفست. 

و..........................  

در این میان پیامها یی نیزهستند پیامهایی که نامردمیهای دوران را به تصویر در ارائه کلمات در می اورند اری متاسفانه برخی از افراد روح و معنویت و منش انسانی را به تمسخر گرفته و در این وادی فقط به فکر ازار دیگرانند و چه زیباست که این نوع برخورد در دید رفقا نیز جلوه کرده و در قالب پیام درون خود را از اینهمه دنیا پرستی به رشته تحریر می اورند که نمونه ای از ان را می اورم:  

روزی روزگاری بیدی را شکستند به نامردی تبر بر ریشه اش بستند ولی افسوس همانهایی شکستند که روزی زیر سایه اش می نشستند. 

یا؛ 

برهنه ات میکنند تا بهتر شکسته شوی نترس گردوی کوچک؛انچه سیاه میشود روی تو نیست دست انهاست . 

و............. 

به امید روزی که دغل کاران و مکاران بیدار شده و دست از اینگونه برخوردها بردارند. 

انشاالله