وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

زندگی صحنه زیبای هنرمندی ماست هرکسی نغمه خود خواندوازصحنه رود صحنه پیوسته بجاست خرم ان نغمه که مردم بسپارند بیاد
وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

زندگی صحنه زیبای هنرمندی ماست هرکسی نغمه خود خواندوازصحنه رود صحنه پیوسته بجاست خرم ان نغمه که مردم بسپارند بیاد

استاد و درسی دیگر

بدون مقدمه و طبق روال قبل از نامه دوستان خوب استفاده کرده و در امیدواری به زندگی باهم شریک میشویم: 

دست و پای دیگران باشیم  

باب باتلر در سال ١٩٦٥ در انفجار مین زمینی در ویتنام پاهایش را از دست داد؛ قهرمان جنگ شد و با استقبال رسمی به وطن بازگشت. بیست سال بعد او ثابت کرد که قهرمانی از قلب انسان نشأت می‌گیرد.
یک روز گرم تابستانی، باتلر در تعمیرگاهش، در شهر کوچکی در آریزونای امریکا، کار می‌کرد که ناگهان صدای فریادهای ملتمسانۀ زنی را از منزلی نزدیک کارگاهش شنید. صندلی چرخ‌دارش را به آن سو هدایت کرد امّا بوته‌های درهم و انبوه مانع از حرکت صندلی چرخ‌دار و رسیدن او به منزل مزبور میشد. از صندلی‌اش پایین آمد و روی سینه در میان خاک و خاشاک و بوته‌ها خزید؛ اگرچه سخت دردناک بود، امّا توانست راه خود را باز کرده پیش برود.
خودش تعریف می‌کند که، "باید به آنجا می‌رسیدم، هر قدر که زخم و درد رنجم می‌داد." وقتی باتلر به آنجا رسید متوجّه شد که دختر سه سالۀ آن زن به نام استفانی هینز به درون استخر افتاده و چون دست‌هایش را از بازو از دست داده امکان شنا نداشته و اینک زیر آب بی‌حرکت مانده بود. مادرش بالای استخر ایستاده و سراسیمه و دیوانه وار جیغ میزد و فریاد می‌کشید. باتلر به درون آب شیرجه رفت و خود را به ته استخر رساند و استفانی کوچک را بیرون آورد و در کنارۀ استخر نهاد. رنگش سیاه شده و ضربان قلبش قطع شده بود و از نفس هم خبری نبود.
باتلر بلافاصله تنفّس مصنوعی و احیاء ضربان قلب را شروع کرد و مادر استفانی هم به آتش نشانی زنگ زد. به او جواب دادند که متأسّفانه پزشک‌یاران به دلیل تلفنی قبل از او، بیرون رفته‌اند. مادر نومید و درمانده باتلر را بغل کرده هق هق می‌گریست.
باتلر در حین تنفّس مصنوعی و احیاء قلبی به مادر درمانده امید می‌داد و اطمینان می‌بخشید و می‌گفت؛ "نگران نباشید؛ من دستان او بودم و از استخر بیرونش آوردم؛ حالش خوب خواهد شد. حالا هم ریه‌های او هستم؛ با هم از عهدۀ زندگی مجدّد بر خواهیم آمد."
چند ثانیه بعد، دخترک کوچک سرفه‌ای کرد و دیگربار نفسی کشید و قلبش به حرکت آمد و زد زیر گریه. مادرش او را در آغوش کشید و هر دو شادمان و مسرور بودند. مادر از باتلر پرسید، "از کجا می‌دانستید که حالش خوب خواهد شد؟" باتلر گفت، "راستش را بخواهید نمی‌دانستم. امّا وقتی زمان جنگ پاهایم را از دست دادم، در آن میدان تنهای تنها بودم. هیچ کس آنجا نبود به من کمک کند مگر دخترکی ویتنامی. دخترک تلاش می‌کرد مرا به طرف روستایش بکشد و در آن حال به انگلیسی دست و پا شکسته‌ای زمزمه می‌کرد، "طوری نیست؛ زنده می‌مانی. من پاهای تو هستم. با هم از عهدۀ این کار بر می‌آییم." کلام محبّت آمیز او به روح و جانم امید بخشید و حالا خواستم همان کار را برای استفانی بکنم."

اخلاق ورزشی الگوی بی نظیر

امروز در مراسم پایانی جام دوازدهم صجنه بی بدیلی را نظاره گر بودم که حیفم امد انرا منعکس نکرده و بعنوان یک علاقمند به ورزش از مسبب ان قدردانی نکنم اری اقای رحمتی که از فوتبالیستهای ارزنده کشور هستند و دائم درون دروازه بنحوی از خداوند کمک خواسته و بحمدالله انسانی موفق نیز بوده اند لباسی را که عکس مهدی مهدوی کیا روی ان چاپ و جمله اسطوره فراموش نشدنی فوتبال ایران روی ان حک شده بودراشاهد بودم که انصافا بسهم خود نهایت قدردانی را از کار بسیار ارزنده ایشان داشته و امیدوارم اینگونه موارد را بیش از گذشته در میادین ورزشی شاهد باشیم

امیدبه زندگی

امروز دربین نامه های الکترونیکی یا همان رایان نامه خودمان که معمول گردیده تا پوزه بیگانه را بهم بمالیم و در هم بکوبیم مطلب بسیر زیبایی از استادخودم اقای عرب نیا واصل شده که برای حاکمیت نشاط و شادابی و استمرارعمر البته از نوع خوبش باید مطمع نظر قرار گیرد ولذا از انجایی که دراین صفحه قرار براین است درعلم اموزی و خوب زندگی کردن باهم باشیم بازهم این مطلب با تشکر از استاد خوبم دران کلاس درج میگردد: 

بعد از جنگ آمریکا با کره، ژنرال ویلیام مایر که بعدها به سمت روانکاو ارشد ارتش آمریکا منصوب شد، یکی از پیچیده ترین موارد تاریخ جنگ در جهان را مورد مطالعه قرار می داد.
حدود 1000 نفر از نظامیان آمریکایی در کره، در اردوگاهی زندانی شده بودند که از استانداردهای بین المللی برخوردار بود. زندان با تعریف متعارف تقریباً محصور نبود. آب و غذا و امکانات به وفور یافت می شد. از هیچ یک از تکنیک های متداول شکنجه استفاده نمی شد اما بیشترین آمار مرگ زندانیان در این اردوگاه گزارش شده بود. زندانیان به مرگ طبیعی می مردند. امکانات فرار وجود داشت اما فرار نمی کردند. بسیاری از آن ها شب می خوابیدند و صبح دیگر بیدار نمی شدند. آن هایی که مانده بودند احترام درجات نظامی را میان خود رعایت نمی کردند و عموماً با زندانبانان خود طرح دوستی می ریختند.
دلیل این رویداد، سال ها مورد مطالعه قرار گرفت و ویلیام مایر نتیجه تحقیقات خود را به این شرح ارائه کرد :
 
·    در این اردوگاه، فقط نامه هایی که حاوی خبرهای بد بودند به دست زندانیان رسیده می شد. نامه های مثبت و امیدبخش تحویل نمی شدند.
·    هر روز از زندانیان می خواستند در مقابل جمع، خاطره یکی از مواردی که به دوستان خود خیانت کرده اند، یا می توانستند خدمتی بکنند و نکرده اند را تعریف کنند.
·   هر کس که جاسوسی سایر زندانیان را می کرد، سیگار جایزه می گرفت. اما کسی که در موردش جاسوسی شده بود هیچ نوع تنبیهی نمی شد.
·  همه به جاسوسی برای دریافت جایزه که خطری هم برای دوستانشان نداشت عادت کرده بودند.
 
تحقیقات نشان داد که این سه تکنیک در کنار هم، سربازان را به نقطه مرگ رسانده است
 
·         با دریافت خبرهای منتخب (فقط منفی) امید زندانیان از بین می رفت.
·         با جاسوسی، عزت نفس آنان تخریب می شد و خود را انسانی پست می یافتند.
·         با تعریف خیانت ها، اعتبار آن ها نزد هم گروهی ها از بین می رفت.
 
و این هر سه برای پایان یافتن انگیزه زندگی، و مرگ های خاموش کافی بود.
 
این سبک شکنجه، "شکنجه خاموش" نامیده می شود.
 
دوست خوبم ... بیندیشیم: در زندگیمان به چه میزان خودمان و اطرافیانمان را به صورت خاموش شکنجه کرده ایم؟
 
تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
ظرف امروز، پر از بودن توست
...
زندگی: پنجره ای باز، به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست
آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
فرصت بازی این پنجره را دریابیم

خبری جالب و تازه از دنیای پزشکی

 سایت شفقنا مطلبی را امروز منتشر کرد که برای من جالب بود امید که شما گرفتار درد مزمن کمردرد نشوید اما برای افزایش اطلاعاتتان انرا مطالعه کنید:

نتایج تحقیقی که در دانمارک انجام شده نشان می‌دهد چهل درصد کمردردهای مزمن ممکن است علت میکروبی داشته باشند و با درمان آنتی بیوتیکی صد روزه بهبود پیدا کنند. یکی از برجسته‌ترین جراحان بریتانیا این تحقیق را تحولی بزرگ و شایسته دریافت جایزه نوبل پزشکی دانسته است.

این تحقیق را هانه آلبرت فیزیوتراپیست دانشگاه دانمارک جنوبی بر روی ۱۶۲ بیمار مبتلا به کمردرد مزمن انجام داده و نتایج آن را در نشریه اروپایی "ستون فقرات" منتشر کرده است. البته دو نشریه معتبر لنست و نشریه پزشکی بریتانیا از چاپ این مقاله خودداری کرده اند.

با این حال برخی از پزشکان صاحب‌نام این تحقیق را تحولی بزرگ دانسته و از آن استقبال کرده اند.

به گزارش شفقنا از بی بی سی دکتر پیتر هملین جراح مغز و اعصاب بیمارستان کالج لندن می‌گوید این تحقیق می‌تواند به معنای "تجویز آنتی بیوتیک به جای نیمی از جراحی های ستون فقرات باشد".

به گفته کلاوس منیکه، پژوهشگر، این تحقیق نتیجه ده سال کار سخت بوده است: "وجود باکتری ناقض تمام آن چیزهایی است که ما محققان کمردرد تا به حال فکر می کردیم."

در این تحقیق پزشکان از بیماران نمونه برداری کردند و به دنبال عفونت در نمونه ها گشتند.

در نیمی از موارد نوعی باکتری پیدا شد که در اکثریت نمونه ها (۸۰ درصد) میکروبی بود به نام پروپیونی آکنه که عامل ایجاد آکنه است.

این میکروب معمولا در ریشه مو و شیارهای دندان زندگی می کند و ممکن است با مسواک زدن به خون راه پیدا کند، که البته در اکثر موارد هیچ اشکالی به وجود نمی آید مگر آنکه دیسک بین مهره جابه جا شده باشد و بیرون زده باشد (فتق دیسک بین مهره ای)، که در این صورت در مهره و دیسک ایجاد التهاب می کند.

در این تحقیق برای این بیماران به مدت صد روز آنتی بیوتیک تجویز شد. نتیجه، کاهش درد بیمارانی بود که بیش از ۶ ماه بود عذاب می کشیدند و MRI نشان می‌داد مهره هایشان آسیب دیده است.

درمان آنتی بیوتیکی طولانی مدت به این دلیل است که جریان خون در دیسک کم است و برای اینکه آنتی بیوتیک به حد کافی به موضع برسد باید به مدت طولانی تجویز شود.

اما نباید این کشف را به‌سادگی به معنی تجویز آنتی بیوتیک به‌جای جراحی دید. برای این کار باید MRI انجام شود و اگر ضایعه ای به نام ضایعه "مودیک" دیده شد آنگاه می توان آنتی بیوتیک تجویز کرد. MRI هزینه دارد و برای یافتن ضایعه مودیک نیاز به متخصصان آموزش دیده وجود دارد.

به گفته هانه آلبرت نشریه های معتبر پزشکی از چاپ این تحقیق خودداری کرده اند چون این کار "جرات" می خواسته و تفکر رایج را زیر سوال می‌برده است: "بعد از اینکه سه نشریه این تحقیق را رد کردند به سردبیر نشریه ستون فقرات نامه نوشتم و پرسیدم آیا شجاعت انتشار آن را دارد یا نه؟"

از این رو، این تحقیق را به کشف هلیکوباکتر پایلوری در ۳۰ سال پیش تشبیه کرده اند. برای سالیان دراز زخم معده و دوازدهه محصول تغذیه و عادت های بد دانسته می شد، اما کشف هلیکو باکتر تحولی اساسی در درمان این بیماریها ایجاد کرد و آنتی بیوتیک، اساس درمان شد.

با این حال دکتر آلبرت تاکید می کند: "ما برای اینکه بیماران از پزشکانشان آنتی بیوتیک بخواهند تبلیغ نمی کنیم. ما می خواهیم بیماران را از این بیماری آگاه و پزشکان را درباره آن آموزش دهیم. ما می خواهیم هم از مصرف بی رویه آنتی بیوتیک و هم از جراحی بی مورد جلوگیری کنیم."

ویل اللللمطففین

مرد فقیرى بود که همسرش کره مى ساخت و او آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت ،آن زن کره ها را به صورت دایره های یک کیلویى مى ساخت. مرد آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خرید. روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. هنگامى که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود. او  از مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت:دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من مى فروختى در حالى که وزن آن ۹۰۰ گرم است.مرد فقیر ناراحت شد و سرش را  پایین انداخت و گفت:ما ترازویی نداریم و یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر را به عنوان وزنه قرار مى دادیم .یقین داشته باش که:به اندازه خودت برای تو اندازه مى گیریم! ..

همزمانی جالب برنامه

امروز روزحسااسی در فوتبال رو به زوال کشور بود دیدارهایی در لیگ برتر و همچنین فینال جام حذفی که در این میان بیشترین ضرر را طرفداران تیم سرخ همان همتیمیهای خودم کردند وبنده خدای مهدوی کیا که عمری را برای فوتبال تلاش کرد و نهایتا در روزی بافوتبال وداع کرد که چشمان پرازاشکش نه از شوق بلکه از نگرانی شاهدبوسیدن چهارگوشه زمین بود اما نکته بسیار تاسف بار و قابل تحمل و تامل برنامه سیمای خودمان بود در زمانیکه شبکه دو و سه بدلیل حساسیت بازیها در حال پخش مسابقات حساس بودند و اکثر دوستداران فوتبال در استادیومها فوتبال را تماشا میکردند و تمامی بقیه در منزل شبکه های دو وسه و حتما استانیهارا میدیدند از شبکه یک برنامه ای بانام کارنامه فوتبال همزمان مشغول پخش بود که صدالبته با هزینه ای گزاف ساخته شده بود تا ان تماشاگرانی که در استادیومها تخریب میکنند و یا افرادی که در زمینه های مختلف از این ورزش بعنوان منبع درامدهای انچنانی به بیراهمه میروند را با پخش این برنامه هدایت کنند اما............ بسیار جالب بود و...جدا چرا ما اینگونه عمل میکنیم و در حالیکه مخاطبین از کانالهای دیگر مشغول تماشای بازیهای حساس هستند برنامه سازندگیمان را از کانال دیگر و...راستی برای چه کسانی پخش میکنیم.کاش کسی بود که سوالی میکرد که چرا اینچنین و...... بگذریم