وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

زندگی صحنه زیبای هنرمندی ماست هرکسی نغمه خود خواندوازصحنه رود صحنه پیوسته بجاست خرم ان نغمه که مردم بسپارند بیاد
وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

زندگی صحنه زیبای هنرمندی ماست هرکسی نغمه خود خواندوازصحنه رود صحنه پیوسته بجاست خرم ان نغمه که مردم بسپارند بیاد

روح سالم

اصولا زندگی انسانها در روند موجود دو فاکتور ظاهری و باطنی را بشدت تحت تاثیر قرار داده و بنوعی این دو عامل را بعنوان شاخصه های مهم سلامتی با خود حمل میکند روح و روان از یک سو و جسم از سوی دیگر با هرگونه اتفاقات و اعمالی که بشر با ان روبرو میشود دچار کسالت و یا شادی و نشاط خواهند شد و در این میان سلامتی روح میتواند بنحو قابل توجهی سلامتی و یا بیماری جسم را در پی داشته باشد و بدین دلیل امروز شما دوستان و خوانندگان و همراهان خودم را در این پایگاه  به مطالعه  مطلبی تحت عنوان سلامتی روان دعوت کرده و امیدوارم که این گزیده گرداوری شده بتواند تاثیر خوبی را در روند زندگی و ایجاد نشاط و شادابی در زندگی شما داشته باشد: 

نقش ارزش‌ها در سلامت روان
طبق تحقیقات انجام شده، عامل پیدایش بسیاری ازنا سازگاری ها و نابهنجاری های روانی ناشی از تضادهای ارزشی و عدم استقرار یک نظام ارزشی سازمان یافته در فرد ذکر شده است.
اسلام ویژگی های شخصیت نابهنجار و بیمار و به تعبیر اسلامی «فی قلوبهم مرض» را در بعد عقیدتی ، عاطفی ، عقلانی، شناختی و خصوصیات بدنی بیان کرده است.
یکی از شرایط لازم جهت دست یابی به سلامت روان، برخورداری از یک نظام ارزشی منسجم می باشد.دراین مقاله به تعریف سلامت روانی و به7 ملاک داشتن روانی سالم از نظر ونتیز اشاره می کنیم.در مطالعه بعد، سلامت روانی را از نظر اسلام مورد بررسی قرار خواهیم داد.
در آستانه قرن بیست و یکم، انسان مضطرب، افسرده و بحران زده ی عصر حاضر، بیش از هر زمان دیگری خود را درگیر سؤال هایی اساسی می یابد. می توان بر این نکته تأکید کرد که ارزش ها ،اساس و بنیان یکپارچگی شخصیت سالمند. در حقیقت، ارزش ها، سازمان دهنده های اصلی اعمال و رفتارهای شخصیت رشدیافته به شمار می روند و سلامت روان، بی تردید، محصول چنین شخصیتی است. با توجه به روابط موجود بین ارزش ها و سلامت روان، معیارهای سلامت و بیماری روانی از دیدگاه اسلام مورد بحث و بررسی قرار می گیرد. اما پیش از این، تعریفی از سلامت روانی ضروری به نظر می رسد
 تعریف"سلامت روان"
تاکنون تعاریف متعددی از «سلامت روان» ارائه شده که همگی بر اهمیت تمامیت و یکپارچگی شخصیت تاکید ورزیده اند. گلدشتاین GOLDSTEIN K، سلامت روانی را تعادل بین اعضا و محیط در رسیدن به خود شکوفایی می داند.چاهن (CHAUHANSS 1991) نیز سلامت روانی را وضعیتی از بلوغ روان شناختی تعبیر می کند که عبارت است از حداکثر اثربخشی و رضایت به دست آمده از تقابل فردی و اجتماعی که شامل احساسات و بازخوردهای مثبت نسبت به خود و دیگران می شود. در سال های اخیر، انجمن کانادایی بهداشت روانی، «سلامت روانی» را در سه بخش تعریف کرده است:
بخش اول: بازخوردهای مربوط به «خود» شامل:
الف. تسلط بر هیجان های خود؛
ب. آگاهی از ضعف های خود؛
ج. رضایت از خوشی های خود.
بخش دوم: بازخوردهای مربوط به دیگران شامل:
الف. علاقه به دوستی های طولانی و صمیمی؛
ب. احساس تعلق به یک گروه؛
ج. احساس مسئولیت در مقابل محیط انسانی و مادی.
بخش سوم: بازخوردهای مربوط به زندگی شامل:
الف. پذیرش مسئولیت ها؛
ب. ذوق توسعه امکانات و علایق خود؛
ج. توانایی اخذ تصمیم های شخصی؛
د. ذوق خوب کار کردن.
چاهن به ذکر پنج الگوی رفتاری در ارتباط با سلامت روان مبادرت ورزیده است:

1-
حس مسئولیت پذیری: کسی که دارای سلامت روان است، نسبت به نیازهای دیگران حساس بوده و در جهت ارضای خواسته ها و ایجاد آسایش آنان می کوشد.

2-
حس اعتماد به خود: کسی که واجد سلامت روانی است، به خود و توانایی هایش اعتماد دارد و مشکلات را پدیده ای مقطعی می انگارد که حل شدنی است. از این رو، موانع، خدشه ای به روحیه او وارد نمی سازد.

3-
هدف مداری: به فردی اشاره دارد که واجد مفهوم روشنی از آرمان های زندگی است و از این رو، تمامی نیرو و خلاقیتش را در جهت دست یابی به این اهداف هدایت می کند.

4-
ارزش های شخصی: چنین فردی در زندگی خود، از فلسفه ای خاص مبتنی بر اعتقادات، باورها و اهدافی برخوردار است که به سعادت و شادکامی خود یا اطرافیانش می انجامد و خواهان افزایش مشارکت اجتماعی است.

5-
فردیت و یگانگی: کسی که دارای سلامت روان است، خود را جدا و متمایز از دیگران می شناسد و می کوشد بازخوردها و الگوهای رفتاری خود را توسعه دهد، به گونه ای که نه همنوایی کور و ناهشیارانه با خواسته ها و تمایلات دیگران دارد و نه توسط دیگران مطرود و متروک می شود.
ملاک های سلامت روان
ونتیز (.VENTIS LW 5991) سلامت روان را وابسته به هفت ملاک می داند که عبارتند از:

1-
رفتار اجتماعی مناسب؛

2-
رهایی از نگرانی و گناه؛

3 -
فقدان بیماری روانی؛

4 -
کفایت فردی و خودمهارگری؛

5 -
خویشتن پذیری و خودشکوفایی؛

6 -
توحیدیافتگی و سازماندهی شخصیت؛

7 -
گشاده نگری و انعطاف پذیری.

ازمایش یا همان تست

قطعا مطلعید که ریسک کردن برای اتخاذ تصمیماتی که منجر به اجرای برنامه های مد نظر برای رسیدن به اهداف عالیه خواهد شد نقش بسیار عمده و موثری را برای ایجاد تحول در نوع زندگی ایفا میکند و اصولا افرادی که زندگی یکنواخت و بدون تغییرات را دنبال میکنند بنوعی گرفتار روز مرگی و شاید بتوان گفت جمود خواهند شد که این بلیه و افت بسیار بزرگ و مخرب باعث عدم رشد و توسعه یافتگی و نهایتا ارتقاءسطح زندگی خواهد شد بنابراین ایجاد تغییر یا موج افرینی در زندگی از ضروریات اجتناب نابذیر میباشد لذا برای اجرای این مهم خصلت اعتماد به نفس از جمله مواردی است که بشریت تحول گرا باید به ان مجهز باشد در این مقوله بنظرم رسید شما را در مظان تستی قرار دهم تا میزان اعتماد به نفس خود را بدینوسیله سنجش کرده و از شخصیت درونی خود مطلع گردید فقط خواهشم این است که تا اتمام تست به نتیجه ان مراجعه نکرده و بقول معروف تقلب نفرمائید ممنونم : 

دوست عزیز سوالات زیر را بادقت پاسخ دهید:

1ـ من به خودم اجازه اشتباه کردن هم می‌دهم چون فکر می‌کنم همه آدم‌ها ممکن است اشتباه کنند و همه‌شان هم می‌توانند از این اشتباهات درس بگیرند.

 الف) هرگز یا به ندرت

 ب) بعضی اوقات

ج) معمولا

د) خیلی وقت‌ها

 2ـ من . . . فکر می‌کنم ارزش من وابسته است به این که بقیه درباره من چه فکری می‌کنند.

 الف) هرگز یا به ندرت

ب) بعضی اوقات

ج) معمولا

 د) خیلی وقت‌ها

 3ـ من وقتی به موفقیتی دست پیدا می‌کنم یا وقتی به مشکلی برخورد می کنم، حتما باید به خودم یک فرصت ویژه‌ای بدهم، مثلا به سفری بروم تا روحیه‌ام تازه شود یا به رستورانی بروم که غذای مورد علاقه‌ام را به بهترین نحو آماده می‌کند.

 الف) هرگز یا به ندرت

ب) بعضی اوقات

 ج) معمولا

د) خیلی وقت‌ها

 4ـ‌ سخت می‌توانم از کسی بخواهم کاری برایم انجام بدهد و عادت دارم خیلی زیاد از این و آن معذرت‌خواهی کنم.

الف) هرگز یا به ندرت

 ب) بعضی اوقات

ج) معمولا

 د) خیلی وقت‌ها 5

5 ـ اگر بفهمم کالایی که خریده‌ام مشکلی داشته، ترجیح می‌دهم نگه‌اش دارم تا این که بروم و آن را به فروشنده پس بدهم. اگر در رستوران غذایی سفارش بدهم و غذایم را اشتباه بیاورند، باز هم ترجیح می‌دهم همان غذا را بخورم تا این که بروم آن را پس بدهم یا عوضش کنم.

 الف) هرگز یا به ندرت

ب) بعضی اوقات

 ج) معمولا

د) خیلی وقت‌ها  

6ـ وقتی یک اشتباهی مرتکب می‌شوم، خودم را ملامت می‌کنم و به خودم ناسزا می‌گویم.

 الف) هرگز یا به ندرت

 ب) بعضی اوقات

 ج) معمولا

د) خیلی وقت‌ها

 7ـ اگر احساس کنم انجام یک کار با مخالفت اطرافیانم مواجه می‌شود، آن کار را انجام نمی‌دهم؛ حتی اگر انجام آن کار به نظرم درست باشد.

 الف) هرگز یا به ندرت

 ب) بعضی اوقات

ج) معمولا

د) خیلی وقت‌ها

 8ـ وقتی جلوی آینه می‌ایستم و به خودم نگاه می‌کنم، فقط نواقصم را می‌بینم.

الف) هرگز یا به ندرت

 ب) بعضی اوقات

ج) معمولا

د) خیلی وقت‌ها

 9ـ من . . . فکر می‌کنم اگر باهوش‌تر یا خوش‌قیافه‌تر از این بودم، حال و روزم بهتر بود.

الف) هرگز یا به ندرت

ب) بعضی اوقات

 ج) معمولا

د) خیلی وقت‌ها  

10ـ نه تنها از انتقادها فرار نمی‌کنم، بلکه از آنها استقبال می‌کنم.

 الف) هرگز یا به ندرت

ب) بعضی اوقات

ج) معمولا

د) خیلی وقت‌ها

 11ـ سعی می‌کنم جسمم را شاداب‌ و ورزیده نگاه دارم.

 الف) هرگز یا به ندرت

 ب) بعضی اوقات

 ج) معمولا

د) خیلی وقت‌ها

 12ـ با احساسات ناخوشایندی مانند غم و غصه و ناراحتی به آسانی کنار می‌آیم.

 الف) هرگز یا به ندرت

 ب) بعضی اوقات

ج) معمولا

د) خیلی وقت‌ها

 13ـ اگر مشکلی برایم پیش بیاید که نتوانم آن را حل کنم، به خانواده یا دوستانم می‌گویم و از آنها کمک می‌خواهم.

 الف) هرگز یا به ندرت

ب) بعضی اوقات

 ج) معمولا

د) خیلی وقت‌ها

 14ـ وقتی عصبانی‌ام، احساساتم را به راحتی بروز می‌دهم.

 الف) هرگز یا به ندرت

 ب) بعضی اوقات

 ج) معمولا

 د) خیلی وقت‌ها

 15ـ انتظارات و خواسته‌هایم را به خانواده، دوستان و همکارانم می‌گویم.

 الف) هرگز یا به ندرت

ب) بعضی اوقات

 ج) معمولا

 د) خیلی وقت‌ها

 16ـ وقتی را هم برای تنها بودن و استراحت در نظر می‌گیرم و از این تنهایی خوشم می‌آید.

 الف) هرگز یا به ندرت

 ب) بعضی اوقات

 ج) معمولا

 د) خیلی وقت‌ها

 17ـ به آدم‌هایی که ازشان خوشم می‌آید، نزدیک می‌شوم و با آنها یک رابطه دوستانه برقرار می‌کنم.

 الف) هرگز یا به ندرت

ب) بعضی اوقات

 ج) معمولا

 د) خیلی وقت‌ها

 18ـ من در کار وزندگی‌ام، مدتی را هم به تفریح و لذت اختصاص می‌دهم چون فکر می‌کنم اگر بهتر استراحت ‌کنم، بهتر می‌توانم کار کنم.

 الف) هرگز یا به ندرت

ب) بعضی اوقات

 ج) معمولا

د) خیلی وقت‌ها 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نحوه محاسبه: پاسخ های هر سوال امتیاز مخصوصی دارد که در نهایت  امتیاز  جمع امتیاز پاسخ  سوال ها میزان اعتماد بنفس شما را تعیین می کند.

 سوال    :1الف(1 نمره)، ب(2 نمره)، ج(3 نمره)، د(4نمره)

سوال‌های2 تا  9   الف(4 نمره)، ب(3 نمره)، ج(2 نمره)، د(1نمره)

 سوال 10 تا   18الف(1 نمره)، ب(2 نمره)، ج(3 نمره)، د(4نمره(

نتیجه آزمون: امتیاز 1 تا 18 عدم اعتماد به نفس  ،   19 تا 36 کمبود اعتماد به نفس   ،   37 تا 54 اعتماد به نفس بالا   ،   55 تا72 اعتماد به نفس بسیار بالا  

بیست راه برای افزایش اعتماد به نفس

http://delepak.googlepages.com/Delepak_jupiterimages_Sister_2301910.jpg

یک - توکل به خدا

دو- تمرکز پیشاپیش روی موفقیت

سه- تهیه یک لیست از توانائی ها

چهار- مواظبت از جسم خود

پنج- داشتن تبسم بر لب

شش - داشتن ژست (حالت) مناسب

هفت - تنفس عمیق

هشت - خواب مناسب

نه - گذشت وبخشیدن همه

ده - تشکر از خوبی دیگران

یازده - شکر گزاری در همه حال

دازده - فکر نمودن به اعتماد به نفس

سیزده - تکرار عبارات تائیدی مثبت

چهارده - مطالعه کتب الهام بخش و مفید

پانزده - توجه به ظاهر خود

شانزده - احترام به دیگران

هفده - حرف زدن با صدای بلند و جدی

هجده - افزودن بر سرعت راه رفتن تا میزان ۲۵% و تا حد اعتدال

نونزده - جدی بودن هنگام دست دادن

بیست - تسلیت و تبریک گفتن و هدیه دادن

نکات بارز

در مسیر بازاموزی و بررسی هر انچه دوستان بعنوان مطالب خویش در وبلاگها و سایتهای خودزحمت و مرارت تهیه انها را تحمل میفرمایند نکات ارزنده و مثبت و کاربردی وجود دارد که بنده را وادار به انعکاس انها از این طریق برای بهره برداری دوستان خودم در این وبلاگ میکند بنابراین امشب نیز این امر را عملی تا شاید بدرد اید و روزی از ان استفاده ای صورت گیرد اگرچه رجاء واثق دارم که همه خوانندگان این وبلاگ اساتیدی هستند که بنده را تعلیم میدهند و از ایشان تشکر میکنم : 

آموخته ام که


آموخته ام که راه رفتن کنار پدرم در یک شب تابستانی در کودکی، شگفت انگیزترین چیز در بزرگسالی است

آموخته ام که زندگی مثل یک دستمال لوله ای است، هر چه به انتهایش نزدیکتر می شویم سریعتر حرکت می کند

آموخته ام که پول شخصیت نمی خرد

آموخته ام که تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگی را تماشایی می کند

آموخته ام که خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید. پس چه چیز باعث شد که من بیندیشم می توانم همه چیز را در یک روز به دست بیاورم

آموخته ام که چشم پوشی از حقایق، آنها را تغییر نمی دهد

آموخته ام که این عشق است که زخمها را شفا می دهد نه زمان

آموخته ام که وقتی با کسی روبرو می شویم انتظار لبخندی جدی از سوی ما را دارد

آموخته ام که هیچ کس در نظر ما کامل نیست تا زمانی که عاشق بشویم

آموخته ام که زندگی دشوار است، اما من از او سخت ترم

آموخته ام که فرصتها هیچ گاه از بین نمی روند، بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد

آموخته ام که آرزویم این است که قبل از مرگ مادرم یکبار به او بیشتر بگویم دوستش دارم

آموخته ام که لبخند ارزانترین راهی است که می شود با آن، نگاه را وسعت داد

آموخته ام که نمی توانم احساسم را انتخاب کنم، اما می توانم نحوه برخورد با آنرا انتخاب کنم

آموخته ام که همه می خواهند روی قله کوه زندگی کنند، اما تمام شادی ها و پیشرفتها وقتی رخ می دهد که در حال بالا رفتن از کوه هستید

آموخته ام که بهترین موقعیت برای نصیحت در دو زمان است: وقتی که از شما خواسته می شود، و زمانی که درس زندگی دادن فرا می رسد

آموخته ام که کوتاهترین زمانی که من مجبور به کار هستم، بیشترین کارها و وظایف را باید انجام دهم

از باب احترام ویژه

در طول عمر و هرانچه در این وانفسای انسانی بر ادم و ابوالبشر میگذرد خاطراتی را به  گذران مشغولی که بعد از گذشت مدتهای مدید طراوت و تازگی انها را با ارزوی تکرارشان برای بار دیگر از خالق هستی طلب کرده و بارها دلت بقول معروف غنج میزند تا بازهم بتوانی گوشه ای از انها را تکرار کنی ولی چه حیف و افسوس که دیگر توان و قدرت ان را نداشته و بالاجبار بر ان غبطه میخوری و از انجمله با دوستان و یاران قدیمی بودن و اتفاقاتی که قطعا تکرار ان از محالات است و این بار نوبت به عزیز دلم بهرام رضایی از ولایت فهیم برور و با ادب ارسنجان است هم او که خودش براساس زبان شیرین ارسنجانیهای عزیز خود را بهرام قلی یاد کرده و بران نیز افتخار  میکند و دیروز که کامنتهای وبلاگ را وارسی میکردم چشمم به جملات این عزیز افتاد و اشک در چشمانم حلقه که ای کاش ............چه کنیم خداوند را  شاکریم به درگهش که قلبی رئوف عطا کرده که با هر اتفاقی شفافیتش را در چشمان میتوان دید و این را ضعف ندانسته و از واسعه برکاتش میخوانم که امید همه عزیزا ن در اقصی نقاط این گیتی اینچنین باشند . 

براین اساس و به حرمت ورود این عزیز شفیق کامنت و جواب انرا در اینجا می اورم به امید اینکه بازهم بیاید و مارا به دنیای ماقبل سالخوردگی ببرد:  

سلام خوبی تسلیت می گویم فوت دوست دوران کودکی جنابعالی و چند روز گذشته با پرشیای جلو دفتر امام جمعه زیارتتان کردم و موفق نشدم خدمتتان برسم و هیچ وقت هم وام  به من ندادی ولی رای بهت دادم و می دم
پاسخ:
با عرض ادب و احترام خدمت برادر گرامی و همیشه وفادار و ارجمند و ورزش دوست و با تعامل و ارتباط موثر وخدمتگزار
از این بابت که بنده حقیر سعادت زیارت جنابعالی نصیبم نشده معذرت میخواهم و امید که بتوانم در اوولین فرصت زیارتتان کنم .
از بابت تسلیت نیز متشکرم اگرچه در مراسم این فقید سعید اکثر همشهریان فهیم و با ادب و فرهنگدوست شهر بزرگ ارسنجان حضوری با شعور و تاثیر گذار در تسلی خاطر بازماندگان داشتند .
جناب بهرام خان یاد و خاطرات گذشته و ورزش در زمین های خاکی و ان صمیمتهای گذشته بخیر چقدر صفا و مهربانی و دوستی و ارادت خالصانه بین بچه ها برقرار بود و چقدر از این صحنه ها برای ترویج سلامتی وتذهیب نفس وسالم سازی جامعه بعینه استفاده شد و شما نیز که از مدیران لایق ورزش ارسنجان بودید سهم عمده ای را در این وادی افریدید یاد و خاطره کریم رضایی عزیز که در اوج جوانی دار فانی را وداع گفت گرامی باد  روحش شاد و قرین رحمت واسعه الهی.
از اینکه به این وبلاگ امدید و حقیر را مورد توجه وعنایت قرار دادید صمیمانه تشکر میکنم امید که بتوان بیشتر در خدمت شما دوست خوبم باشم .
جسارتا سلام بنده را به همه اهالی برسانید .

با عرض معذرت از همه خوانندگان عریز

فوتبال حرفه ای !!!!!!!!!!

کشور اسلامی عزیزمان دارای بیشترین جمعیت جوان  در بین ممالک جهان است و این ترکیب جمعیت ظرفیت بسیار مناسب و اماده وبالقوه ایست که میتواند با تدابیر و راهکارها و اتخاذ شیوه های مدیریتی علمی و دلسوزانه ای که توام با استفاده از منابع غنی و بی نظیر در کشور است انرا بالفعل کرد و از این قوه برای مطرح شدن در این جهان استفاده کرد بنابراین ضرورت ایجاد امکانات مناسب برای تقویت روحیه و تخلیه انرژی موجود در این قشر که از حقوق حقه این نسل میباشد بر هیچکس بوشیده نیست که از جمله وظایف اجرائی دولت ها در تمامی مقاطع اماده سازی بستر مناسب برای این مهم میباشد با نگاهی به امکانات موجود در عرصه های مختلف فرهنگی و اجتماعی مشاهده میگردد که متاسفانه ظرفیت سازی لازم برای تحقق این ایده انجام نشده وبرای رسیدن به این هدف راه بسیار طولانی بیش رو داریم توسعه امکاناتی همچون کتابخانه ها ومراکز فرهنگی و تقویت سازمان تربیت بدنی با توجه و عنایت به بخش خصوصی در اجرای اصل 44قانون اساسی که مورد تاکید مسئولین عالیرتبه نظام نیز میباشد و ............از جمله راهکارهای مهمی است که میتوان بدانها توسل جست و به ارمانهای  قشر جوان جامه عمل بوشید در این میان و بالطبع کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته از جمله ورزشهایی که مورد توجه خاصی در جهان قرار گرفته ورزش فوتبال است که در مقاطعی از روز  و یا هفته و ...بشدت طرفدارانی را بسمت و سوی خود جلب و جذب کرده که ایشان را برای مدتی سرگرم و از کشیده شدن به راههای گوناگون و.......ممانعت میکند با برسی عملکرد مسئولین ذیربط در این عرصه نیز مشاهده میگردد که علیرغم استقبال بی نظیر و کم سابقه از این ورزش در ایران مسئولین دولتی در هر دولت و مقطع از زمان موفق نشده اند که برنامه های اصولی و مدبرانه ای را در این امر تدوین کرده و به اجرا در اورند که بدون شک همه جوانان و علاقمندان به این رشته و یا سایر رشته های ورزشی در کشورمان شاهد وناظر ان بوده اند وشاید بجرات بتوان گفت که از جمله موانع در این راه ورور سیاست به عرصه ورزش و انتصاب مسئولین و مدیران این بخش از اجرایی کشور از طیفها و گروههای وابسته به جناحهای حاکم در کشور چه راست و یا چب و...بوده است بنحوی که فرصت استفاده از نیروهای متبحر و علمی و باتجربه و عملی این عرصه ایجاد نشده و عملا علیرغم اختصاص مبالغ متنابعی از اعتبارات و بودجه های بیت المال نتایج قابل قبول و مورد انتظار مردم و علاقمندان کسب نشده است که از انجمله میتوان عدم کسب توفیق در راه یابی به یکی از میادین معتبر بین اللملی همچون جام جهانی در جند سال گذشته و کاهش وافت رتبه ما در رنکینگ فدراسیون فوتبال یا فیفا و یا کسب قهرمانی در جامهای معتبر اسیایی و عدم توفیق در راهیابی به مراحل بایانی مسابقات باشگاهی و جام در جام اسیا و....... رانام برد و این در حالی است که شخص اول قوه اجرائی کشور یعنی ریئس جمهور با حضور خود در تمرینات و مسابقات ورزشی عملا علاقه خود را برای شکوفایی ورزش بویژه فوتبال در ایران نشان داده است به زعم بنده با نگاهی به عملکرد تیمهای باشگاهی در ایران که در حال حاضر در لیگ برتر ایران که اصطلاحا حرفه ای نامیده میشود عملا به نقاط ضعف موجود در کشور بی میبریم و برای رسیدن به نتیجه نیاز به طی راه طولانی نیست. 

اصولا استنباط از فوتبال حرفه ای در کشورهای صاحب اینچنین لیگهایی تبدیل این حرفه به صنعتی که نه تنها باری بر دوش منابع دولتی و ملی نباشد بلکه با مدیریتی اصولی و مبتنی بر علم توسعه اینگونه رشته ها را بنحوی صورت دهیم که در قالب صنعتی برای توسعه کشور نه تنها ممر درامد بلکه بستری مناسب برای ایجاد اشتغال و بکار گیری نیروهای علاقمند در این عرصه باشد و باید تدابیری اتخاذ گردد که با زحمت و مشقت بازیکنی که در صدد ورود به تیمهای لیگ حرفه ای است ورود کرده و طوری عمل شود که جوانانی که باید در رسته های مختلف علمی و مشاغل مورد نیاز کشور ورود کنند اینگونه امورهمچون فوتبالیست شدن  را بعنوان هدف غایی و نهایی محاسبه نکرده و رفتن به دانشگاه و مراکز علمی را بر اینگونه مشاغل ترجیح بدهند .

برای مثال و با توجه به اینکه شخصا در رشته های ورزشی هم اهل مطالعه و هم عمل بوده و مدتها در رشته های مختلف از جمله فوتبال و والیبال و دو .........به ورزش مشغول و در فوتبال نیز به عضویت تیمهای دانشگاه و مراکز نظامی در دوران مقدس سربازی بوده ام شاهد دیدارهای هفته اول جام برتر بودم و انجه که بشدت بنده را تحت تاثیر قرار داد هزینه های بسیار بالائی بود که تیمهای حاضر در لیگ برای انعقاد قرار داد با بازیکنان انهم بازیکنان خارجی داده بودند و الحال سوال اینجاست که مگر نباید ما از قبل این فوتبال حرفه ای کسب درامد و ...کنیم ؟  

 ایا تحت بوشش در اوردن تیمهای ورزشی توسط مراکز صنعتی که خود در رابطه با مدیریت منابع و مصارف و محاسبات هزینه و فایده دستخوش مشکلات خاصی هستند که اخبار برخی از انها را در رسانه ها مطلع میشویم کاری درست و اساسی است؟ 

 ایا در ممالک دیگر نیز با هزینه کرد از اعتبارات بیت المال و منابعی که باید در اختیار توسعه و سازندگی کشور قرار گیرد برای تیمداری و باشگاه داری انجام میشود ؟ 

ایا برای مثال تیمهایی همچون سباهان  ذوب اهن  صنعت مس  بارس جنوبی  تراکتور سازی  باس همدان  صبای قم و............ویا تیمهای برسبولیس استقلال فجر  باس و........ که از بیت المال برای چرخش امور انها هزینه میشود  وجودشان برای این لیگ وکشور ضروری است و نهایت اینکه بنظر شما نباید با توسعه ورزش های همگانی و وارد کردن مردم کشور به ورزش برای ایجاد جامعه با نشاط و بالنده و..... هزینه اعتبار برای روستائیانی که حتی برای خرید یک عدد توب فوتبال و یا والیبال و کفش ورزش و ....مشکلات خاص خود را دارند برای رسیدن به جامعه بایدار و توسعه یافته حرکت کنیم ؟ 

این سوالات و سوالات بیشمار دیگر مدتهای مدید است که ذهن من را به خود مشغول کرده و امشب بعد از تماشای بازی تیمهای حاضر در لیگ در صدد برامدم تا انرا دراین وبلاگ مطرح و از دوستان خواننده بخواهم که راهنمایی کرده و ذهن حقیر را از چالش بیش روخارج کرده و یاری دهند .