وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

زندگی صحنه زیبای هنرمندی ماست هرکسی نغمه خود خواندوازصحنه رود صحنه پیوسته بجاست خرم ان نغمه که مردم بسپارند بیاد
وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

زندگی صحنه زیبای هنرمندی ماست هرکسی نغمه خود خواندوازصحنه رود صحنه پیوسته بجاست خرم ان نغمه که مردم بسپارند بیاد

تجارب با ارزش_قسمت نهم)

بی نظمی و قدرت تهاجمات متوالی دشمن که با هواپیماهای پیشرفته میگ انجام می شد و عدم انسجام و عدم تمرکز در فرماندهی و نداشتن استراتژی خاص نظامی همگی به رعب وترس و وحشت بیشتر نیر وهای خودی اضافه می کرد تا مشاهده وضعیت وخیم مجروحین نیز بدان دامن بیشتری زده و شرائط را بشدت به سمت فرار از صحنه نبرد بکشاند  برنامه داشتن دشمن در حمله و ریختن اتش توپخانه بهمراه  یورش بمب افکن هایی عراقی که پیاپی نیروهای مارا هدف قرار داده بودند شرائط را برای پیشروی زرهی انها که انصافا از قدرت بسیار بالائی برخوردار بودند فراهم میکرد و از سوی دیگر نسج و ترکیب نیرو های خودی کاملا از بین رفته و ارتشی همچون نیروهای پارتیزانی بوجود امده بود تا هر انکس که ترس بر وجودش حاکم نشده بود به مقابله برخواسته و سایرین با اختیاری که از فرماندهی به ایشان داده شده بود فرار را بر قرار که همانا به عبارت جنگی با تعبیر عقب نشینی تاکتیکی نام برده میشود ترجیح دهند از همان لحظه صدور دستور عقب نشینی توسط فرمانده گرو رزمی خیل سربازان و نیرو های ارشدتر صحنه را ترک می کردند و امبولانسها نیز تعدادی از مجوحان را از میدان تخلیه و به پشت جبهه منتقل می کردند شرائط بسیار بدی بر فضای منطقه دوسلک و تپه های ان که از زمان شاه سنگرهایی بتون ارمه در ان تعبیه و احداث شده بود حاکم شد که برای توصیف نیرو ها بهترین کلمه را میتوانم تار و مار بکار ببرم کم کم افتاب داغ و سوزان و نبود اب و شامیدنی وغذای نخورده و نبوده از دیروز ظهر تا لحظاتی که بسختی سپری می شدند فشار مضاعفی را بر اندک نیرو های جان برکف و دلسوز میهن وارد می کرد و چاره ای نبود جز اینکه با اندک سلاح موجود که حالا فقط یک دستگاه تانک ام چهل و هفت و یک نفر بر خمپاره انداز و تعدادی تفنگ ژ سه در اختیار تعدادی اندک نیرو ی موجود بود به مقابله ادامه دهیم و هنوز متوالیا اسمان منطقه را بمب افکن ها بشدت پوشش داده و ما را بشدت می کوبیدند و........

خدایا مگر میشود ارتش قدرتمند ایران به این شکل دچار ضعف واز هم گسیختگی و  ...شود ؟

هضم این اتفاق برای هر ایرانی وطن دوست بسیار سخت است ولی مام وطن را نتوان به این راحتی از کف دادو علیرغم دستور فرماندهی براحتی خاک را ترک کرد و میدان را برای جولان ارتش بعث باز گذاشت .پس چه میشود؟ راهی جز ایستادگی و مقاومت سلحشورانه وجود ندارد سربازی را در این مقطع باید به اثبات رساند و اصول کلی نام این واژه بسیار فداکارانه را بنمایش کذاشت سرباز نام زیبایی که باید همه وجود را برای اعتلای و صیانت از خاک این مرزو بوم فدا کرد .  

ایران عزیز در دوران پر افتخارش همیشه دستخوش حوادث تلخ وشیرین و خاطرات بیاد ماندنی از تاریخ گهربارش بوده است از داستانهای افسانه ای شاهنامه و پهلوانی رستم دستان زابلی تا ارش کمانگیر و مجاهدتهای همه سربازانی که پرچم پر افتخار ایران را در تمامی عرصه ها از جبهه های نبرد در میادین نظامی تا عرصه های فرهنگی و علم اموزی و ورزشی و ..... در دستان خود بر تارک و قله های پر افتخار به اهتزاز در اورده اند . 

دست در دست هم دهیم به مهر          میهن  خویش را کنیم اباد   

در هر حال لحظه به لحظه فشار دشمن متجاوز  بیشتر و بیشتر می شد وعقربه های ساعت به رقم سه بعد از ظهر نزدیک میشد بنابراین نیروهایی محدود با تجهیزاتی اندک برای مدت شش ساعت مقاومتی جانانه را در مقابل یکی از قویترین ارتشهای منطقه انجام داده و نگاه و مشاهده به میدان نشان می داد که تانکهای دشمن در پناه اتش توپخانه و حملات هواپیماها تا چند متری ما رسیده و ایستادن به معنای انتحار است و بس بنابراین با شدت ناراحتی هر چه تمامتر باید خاک را ترک و عقب نشینی می کردیم و......... 

 ادامه در قسمت بعدی .اوقات بکام .

نظرات 3 + ارسال نظر
hossein یکشنبه 14 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 07:52 ب.ظ http://efs.pib.ir


سلام دوست خوبم؟

وبلاگت خیلی قشنگه داری
ولی واست ارزوی موفقیت میکنم
و میدونم که موفق میشی
دوست داروم

از راه دور می بوسمت
اگه از وب ماخوشت اومد رو تبلیغ های ما هم کلیک کن تا کمکی برای ما باشه

کدخدا یکشنبه 14 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 10:25 ب.ظ

درست زمان دل تنگی توی سرزمین غریب،با آدم های عجیب می تونی دهمین قصه خاطرات خوب زندگیت رو بنویسی.
توی فرصت انتهای زیبای دشتهای اطراف شهری که مجبوری قیافه آدم هاشو تحمل کنی و گهگاهی دلت به حال دستان پینه بسته کشاورزانش بسوزد و حرفی برای گفتن نداشته باشی، خود یازدهیمن قسمت خاطرات کدخدازاده هائی است که هنوز ته دلشان برای مردم سرزمین مان می سوزد.
آنسوتر وقتی مجبوری خنده های احمقانه گرگ صفتانه بعضی ها را تحمل کنی که به خوبی می دانی سراسر دروغ و ریا هستند و تنها از اسلام نام مبارکش را شنیده اند و فهمیده اند و در این نزدیکی نقاب معاویه ها به صورت زده و سیرت نهان کرده اند، فرصتی است تا دوازدهیمن بخش درس های از خودگذشتگی را برای"ما" در این کره خاکی از رو بنویسی تا با کمی تفکر از بر کنیم.
دورتر اگر بخواهم ادامه دهم، قصه دراز است و فرصت اندک و طولانی کردن آن بانی آن می شود که فرصت خواندن و "هو"کردنم را نیابی و من چه ذوق زده خواهم شد وقتی نویسنده غریب این خط واره را هو کنی و به او بخندی که یکی در میان فرار کرد تا به پست 17 رسد و برایت آرزوی موفقیت کند.
شادکام و سربلند باشید
با احترام فراوان
ام انگلیسی - م فارسی

سلام میکنم به ان شخصتهایی مثل شما که زمانه را بخوبی با ادمهای بسیار پیچیدش شناختند همینطور که شما فرمودی عجب دورانی شده گرگها در لباس میش نمایش عجیبی از صفات نامیمون خودشون میدن و ما هم هاج و واج ماندیم که باید تو این وانفسای زندگی چه کنیم .
شما بسیار با محبت از دلسوزی یه بنده حقیر تو این وادی محروم سخن راندی ولی باور کنیذ اینقدر شرمنده ام که فردا روز حساب به خالق هستی چه بگم چی دارم که از کردارو رفتارم ئر مقابل اینهمه مهر و عطوفت ومحبت که حاضرند با فقیری و بی چیزی و نابسامانی هر چی دارند رو فدا کنند تا نام مملکتشون و اسلام عزیز بقوت خودش باقی بمونه ولی ذریغ از انهایی که دارند با هاشون بازی می کنند و فکر نمی کنند که خداوند صبرش زیاده و روزی هست که میزان را برای حساب نشون میده و ان روز باید از کرده هامون پشیون بشیم که انجا هم دیر شده و هم راه بازگشتی وجود ندارد
امیدوارم بحسابمون رسیدگی کنیم قبل از انکه بخوان بهش برسن .
ضمن تشکر از ازینکه امدید وسر زدیدو با گل واژه های مغزتون من را در ادامه راهم دلگرم کردیدو امید وار به هر انچه می کنیم و خواهیم کرد انشاالله که مقبول درگاه خودش واقع بشه که اون از همه بهمون نزدیکتره و مهربونتر .
کامیاب و سرافراز باشید

مرتضی خادم الحسینی یکشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 06:57 ب.ظ http://shohadayemehrab.blogfa.com/

با عرض سلام و خسته نباشید به شما مدیر توانمند و توانای شعب بانک های کشاورزی استان کهگیلویه و بویر احمد

و با آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما در این ایام پر از خیر و برکت

مطالب و خاطرات مربوط به دوران هشت سال دفاع مقدس را از وبلاگ پر بار و مفیدتان برداشتم.

انشاء الله به صورت قسمت به قسمت و با ذکر منبع و لینک آدرس وبلاگ شما برای علاقه مندان به خاطرات، در وبلاگ پایگاه شهدای محراب درج خواهم کرد.

در ضمن آدرس وبلاگ شما را در قسمت لینک های وبلاگ پایگاه شهدای محراب قرار دادم و از شما به خاطر قرار دادن لینک ما در قسمت پیوندهای وبلاگتان کمال تشکر و قدردانی را دارم.

توفیق روز افزون مردان دلاوری همچون شما را از درگاه خداوند منان خواستارم.

در این ایام پر خیر و برکت ما را از دعای خیر خود فراموش نفرمایید.

التماس دعا

ارادتمند شما مرتضی خادم الحسینی 7/6/1389

باسلام
روح دلنواز پویایی و جهش به سمت تعالی و رشد و بالندگی فرصتی نیست که خداوند متعال انرا به همه مخلوقات خود هدیه کند وبرای رسیدن به این درجه از قربت به باریتعالی ظرفیتی میخواهد که وجود نازنین دوستانی همچون شما جوان برومند و قابل فامیل و روستایمان انرا داشته و حقیر نیز براین هدیه الهی واقفم .
امید که در استمرار حرکت اغاز شده خداوند قوت دهد تا شاهد فعالیت گسترده شما در همه زمینه ها باشیم.
موفق و منصور و کامیاب باشید.
مارا از دعای خویش محروم نسازید
لیالی قدر فرصتی است تا جانانه در تقرب الهی بکوشیم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد