وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

زندگی صحنه زیبای هنرمندی ماست هرکسی نغمه خود خواندوازصحنه رود صحنه پیوسته بجاست خرم ان نغمه که مردم بسپارند بیاد
وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

زندگی صحنه زیبای هنرمندی ماست هرکسی نغمه خود خواندوازصحنه رود صحنه پیوسته بجاست خرم ان نغمه که مردم بسپارند بیاد

سختی کار

درمذاکرات هسته ای با کشورهای قدرتمند که اصطلاحا1+5خوانده میشوندگروه مذاکره کننده علیرغم سختی بسیار زیاد و راه صعبی که داشتند توفیقات خوبی را بدست اوردند که نمونه ای از ان را در متن اورده شده توسط وزیرامورخارجه در صفحه فیس بوک ایشان در ذیل می اورم امیدکه در ادامه مصالح کشوربخوبی حاصل شده و توفیقات لازم در ارام کردن فضای موجودکشوربدست اید.انشالله 

 

دوستان سلام
ساعت 10 و 45 دقیقه شب یکشنبه است. تازه به خانه رسیده ام. قبل از اینکه گزارشی که در هواپیما نوشته ام را برایتان بفرستم، خواستم از همه دوستانی که به فرودگاه تشریف آورده بودند تشکر کنم. واقعاً شرمنده ام که دوستان محافظ اجازه ندادند از اتومبیل پیاده شوم. هیچ چیز برای من شیرین تر از دیدار نزدیک با شما نبود ولی ...

این هم گزارشی که در هواپیما برایتان نوشتم:

ساعت 7 و ربع بعدازظهر یکشنبه است و برفراز آسمان ترکیه هستیم و انشاءالله تا یک ساعت و نیم دیگر به فرودگاه مهرآباد می رسیم. بعد از 5 روز سخت و پرتنش، امروز تاحدود ساعت 6 و نیم صبح به وقت ژنو مشغول پیگیری کار بودیم و بعد توانستیم نماز صبح را بخوانیم و سه ساعتی بخوابیم. البته برخی اعضای بزرگوار هیئت مذاکره کننده که ترجمه فارسی متن را انجام می دادند حتی همین قدر هم نخوابیدند.

اولین خبر اظهار لطف بزرگوارانه رهبر فرزانه انقلاب درپاسخ به گزارش کریمانه رییس جمهور محبوب بود که همچون گذشته فرزندانشان را مورد تفقد قرار داده بودند و نیز اظهارمحبت های دوستان عزیز.مجموعه این بزرگواری های مردم وبزرگان کشور چند بار اشک به چشمان این خدمتگزارکوچک آورد. از همه سپاسگزارم و از درگاه خداوند بزرگ مسئلت دارم که ما را شایسته این همه بزرگواری قرار دهد.

مذاکره ورسیدن به تفاهم همواره کار دشواری است، چراکه هیچ گاه هیچ تفاهمی دربرگیرنده تمامی خواست های هریک از طرفین نیست. تنها کسانی که درگیر مذاکره و فراز و نشیب ها و خواسته های متقابل هستند می توانند درک کنند که گرفتن هر مفهوم یا عبارت مورد نظر و یا جلوگیری از زیاده خواهی طرف مقابل چه میزان تلاش، نبرد سیاسی، جنگ اعصاب، مقاومت، صبر، پذیرش ریسک شکست و .. نیاز دارد. می دانند که در پس لبخندها و شوخی های در مقابل دوربین و خبرنگاران، چه جلسات پرتنشی سپری شده و چه بحث های تلخ و چالشی رد وبدل شده است. هنر دیپلمات پنهان کردن همه این تلاطم ها در پشت لبخندهاست. در این میان اتکا به قدرت لایزال الهی، آرامشی ایجاد میکند که شاید هیچ قدرت سیاسی و نظامی نتواند هماورد آن باشد. به همین دلیل برای یادآوری به خودم و اطمینان خاطرشما، شعرمولانا را در زمینه صفحه نوشتم که:

گرهزاران دام باشد در قدم چون تو بامایی نباشد هیچ غم

به هر حال مذاکرات سختی بود ولی همانطور که درگزارش ها دیده اید، علیرغم تلاش همه جنگ طلبان و افراط گرایان و هزینه های گزاف تبلیغاتی و سیاسی آنها، مذاکرات با حفظ حقوق ملت به نتیجه رسید و تحریم ها در سراشیبی قرار گرفتند. دستاوردهای علمی کشورحفظ شد، حقوق هسته ای به رسمیت شناخته شد، هیچ مرکز هسته ای تعطیل و یا تعلیق نشد، اقدامات اطمینان ساز به صورت متوازن و متقابل از دو طرف طراحی شد، ساختار برنامه هسته ای کشور پابرجا ماند ولی ساختار تحریم ها به یاری خداوند به سمت تزلزل و خدشه رفت و افق لغو کامل تحریم های بین المللی، یکجانبه و چندجانبه در آینده کم و بیش یک ساله ترسیم شد. در این تلاش در مقابل مجموعه ای از بزرگترین قدرت های دنیا قرار داشتیم که خود نیز از بیرون تحت فشار صهیونیست ها و دیگر کاسبان تنش و درگیری بودند. در اکثر موارد هیچ حمایتی جز خدا و مردم بزرگ ایران و اعتماد به این دو پشتوانه بی بدیل نداشتیم که الیس الله بکاف عبده (آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟)

حتما ادعا نمی کنیم که کارما بی نقص بوده است. از ابتدا می دانستیم که وظیفه سختی را می پذیریم و می باید از تمام توان و حیثیتی که از همین کشورو انقلاب و مردم گرفته ایم هزینه کنیم. از انتقاد سازنده و نقد مشفقانه هم استقبال می کنیم. همزمان ازهمه دوستان انتظار داریم که همواره دو ملاحظه را درنظر بگیرند: انصاف و مهمتر از آن منافع ملی. به عبارت دیگر، تفاوت مذاکره با خواندن بیانیه و اعلام موضع را فراموش نفرمایند و مهمتر فضاسازی تبلیغاتی طرف های مذاکره را درست تشخیص دهند که با تمامی ابزارهای خود از لحظاتی پس ازمذاکره دست بکارشدند تا ناکامی های طبیعی خود در روند تفاهم و اجماع سازی متقابل را کمرنگ کرده و حتی وارونه جلوه دهند. توجه داشته باشند که صهیونیست ها و دیگرجنگ افروزان هنوز هم به شدت عصبانی و خشمگین اند و در تلاش برای استفاده از هر ابزاری برای به شکست کشاندن توافقی که آنرا توافق قرن برای ایران می دانستند و می دانند.

البته ما تازه از اولین مرحله عبور کرده ایم و ادامه راه به همین اندازه و یا حتی بیشتر پر چالش و پر فراز و نشیب است و می بایست با همبستگی و عزم ملی، همدلی عمومی، عقل جمعی و تعامل جدی، منطقی و سازنده، جنگ طلبان و افراطیون که لحظه ای از اقدام علیه ایران نخواهند ایستاد را در افکار عمومی جهانی رسوا و منزوی کنیم و راه را برای حاکمیت منطق و عقل و احترام متقابل در ادامه این مسیر دشوار هموار سازیم. در جامعه جهانی، می باید با شناخت ابزارهای متناسب، کارا و روزآمد نقش آفرینی کرد و دیگران را ناگزیر از پذیرش حقوق و حرکت از موضع برابر و احترام متقابل نمود. ما تمام تلاش خود را برای ادامه هوشمندانه این مسیر تا رسیدن به رفع همه فشارها ادامه خواهیم داد و در این مسیر به لطف خدا و حمایت شما دل بسته ایم.

وقایع اتفاقیه

ازحسنات و ره اوردهای مهم تحول در سال 1357توسعه سیاسی و افزایش بینش و دیدمردم نسبت به اتفاقات روزمره و هرانچه در حول و حوش زندگی خودمیگذرد میباشد و بنظرحاکمیت این نوع از نگاه بروجودبشریتی که بعنوان انسانی ازاد لیکن مقید به چهارچوبی درقالب ائین و کیش و دین و مذهب افریده شده مهمترین امتیازی است که خالق هستی به اشرف مخلوقات خود عنایت فرموده اندفلذا بی توجهی به اطاف و اکناف ظلمی سترگ به خود و ایندگان است و بدین منوال است که کره خاکی هرروزه شاهد رشد و توسعه و اباعات و اختراعاتی است که بشربران حاکم شده و بدان دسترسی پیدا میکند ومهمتر اینکه نفس و ذات بشر براساس تغییر و تحول بنانهاده شده بنحوی که تغییر در زندگی موجب برتری میگردد بااین مقدمه واین نیت که همه احاد چامعه بشری برمحیط خود اشراف داشته و هراتفاقی را دنبال میکنند به مهمترین وقایع اتفاقیه در این چند روز اشاراتی داشته و امید ان دارم که این تغییرات شروعی دیگر در رشدشاخصه ها و امکانات زیستی مردم و بویژه ایرانیان معتقد را پیدی اورد. 

اول اینکه بعداز مدتها رفت وامد و جلسه و نشده ها و شدهاو بایست ها و نبایست هامردی از تبار دیپلماتها و دیپلماسی اما کاربلدتر از گذشتگان راه و روش صحیحی راپیش گرفت و با ظرافتی که از ان لبخند و برخوردهای شایسته و اخلاق حسنه بروزدادضمن پاسداشت حقوق حقه ایرانیان عزیز راه تعامل باجهانیان و مراودات موردلزوم جهانی شدن و توسعه همه جانبه را برای بقاءایندگان و جامعه پرازنخبه وطنی فراهم کرد و خوشبختانه امروز شاهد به نتیجه نشستن این اقدام بودیم اگرچه نباید از تفکراتی گله مندشدکه چرا این مدت را برای ایجادتعامل از دست داده و راه را به بن بست کشیدند اما همین هم جای شکرش باقیست که زمان را بیشاز این از دست نداده و ضمن حفظ حقوق خودهماهنگی های لازم را برای استفاده بهینه از امکانات جهانی در راه توسعه وپیشرفت از دست ندهیم. 

وامابعداگرچه نحوه مدیریت برورزش کشور درجهتی که ورزش بعنوان ابزار اصلی حفظ سلامتی درهمه ابعاد و ارکان چامعه اعمال نگردیده و بنوعی قهرمان پروری بجای پهلوان پروری برجامعه امروزی حاکم شده و بنظر تمامی اعتبارات برای تعدادی قلیل در قالب ملی در رشته های مختلف هزینه شده و گاه به عده خاصی میرسد تا در قالب دوتیم پرسپولیس و استقلال برای هم کری خوانده و برای هواداران جنگ اعصاب راه انداخته و مهمتر از همه برای تعدادی بعنوان فوتبالیست حرفه ای اتومبیلهای لوکس و امکانات انچنانی فراهم گرددلیکن عرق ملی و وطنی که در وجود همه مستتر هست و تمامی جهانیان نونوع بشریت از بردتیمهای ملی در رشته های مختلف ورزشی بوجد امده و احساس غرورمیکنندوبنابراین ایرانیان بعنوان بااحساسترین ملت از برد جوانان خود برخود بیشتراز سایرین میبالند. 

درهرحال پیروزی غرور افرین تیمهای ملی فوتبال ساحلی و والیبال را در جام بین قاره ای خدمت همه عزیزان ایرانی بویژه خوانندگان عزیز وبلاگ تبریک و تهنیت عرض میکنم.

سایسارمنزلت و شکوه مخلوقاتی بنام پدر ومادر

بازهم تاخیر واین بار بازهم مشغله کاری بسیار زیاد و حجم انبوه امورات زندگی که هرروزه نیز بیش از گذشته و نمیدانم کی بایستی به اتمام برسد و صد البته همه دوست دارند مشغله ها و فشارهای زندگی قبل از .....به اتما م برسد تا شاید زندگی در اسایش و رفاه وبدون دغدغه نیز تجربه شود تا ببینیم خداوند خالق هستی برتقدیرمان چه رقم زده است، تاسوعاوعاشورا حسینی نزدیک میشود و در این محرم چه بسیار سعادت برسینه زدن و عزای امام را داشته و در مجالس و محافل شرکت کرده اند وامید که شمانیز در زمره این عزیزان اما از دل و جان و برای ماندگاری خط سر خ شهادت فرصت و مجال مشارکت را داشته  باشید. 

مدتهابود موفق به استفاده از فضای مجازی نشدم تا امروز که فراغ بال پیدا کردم اگرچه در فقدان مردانی کوشا از روستایمان همچون مرحوم حاج میرزاعلی وبرادرشان مرحوم حاج میرزاحبیب پدرشهید وارسته رجبعلی زارع که مدتی بسیار اندک وکوتاه پس از مرگ برادر دارفانی را وداع گفتند و امروز که خبر در گذشت مرحوم حاج علیمراد را شنیدم  بسیار متاسف شدم اما زندگی همین است که انالله و اناالیه راجعون . 

استاد ارجمند و برادر گرامی متونی شیواودلنشین از گرامیداشت منزلت و چایگاه پدر ومادر را برایم ارسال کرده اند که بازهم از ایشان همچون گذشته تقدیر و تشکر میکنم.  

 

 

سلامتی اون پدری که شادی شو با زن و بچش تقسیم میکنه
اما غصه شو با سیگار و دود سیگارش!
--------------------  
مادر یعنی به تعداد همه روزهای گذشته تو، صبوری! مادر یعنی به تعداد همه روزهای آینده تو ،دلواپسی! مادر یعنی به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو، بیداری ! مادر یعنی بهانه بوسیدن خستگی دستهایی که عمری به پای بالیدن تو چروک شد! مادر یعنی بهانه در آغوش کشیدن زنی که نوازشگر همه سالهای دلتنگی تو بود!
مادر یعنی باز هم بهانه مادر گرفتن....
--------------------  
پدرم هر وقت میگفت "درست میشود"...
تمام نگرانی هایم به یک باره رنگ میباخت...!
--------------------  
مردان پیامبر شدند؛
و زنان مادر؛
قداست پیامبران بارها زیر سوال رفته است؛
ولی قداست مادران هرگز..!
--------------------  
آدم پیر می شود وقتی مادرش را صـــــــــــــــــــــــــــــدا میزند اما جوابی نمیشنود.........
ممماااااااااااادددددددررررررر..............
--------------------  
تو 10 سالگی : " مامان ، بابا عاشقتونم"
تو 15 سالگی : " ولم کنین "
تو 20 سالگی : " مامان و بابا همیشه میرن رو اعصابم"
... ... ...
تو 25 سالگی : " باید از این خونه بزنم بیرون"
تو 30 سالگی : " حق با شما بود"
تو 35 سالگی : "میخوام برم خونه پدر و مادرم "
تو 40 سالگی : " نمیخوام پدر و مادرم رو از دست بدم!!!!"
تو
 
هفتاد سالگی : " من حاضرم همه زندگیم رو بدم تا پدر و مادرم الان اینجا باشن ...!
بیاید ازهمین حالا قدر پدرو مادرامونو بدونیم...
از اعماق وجودم اعتقاد دارم که هر روز، روز توست
...
--------------------  
بهشت از آن مادران است در حالی که به جز پرستاری و نگهداری از فرزندان ، هیچ حق دیگری نسبت به آتها ندارند و برای بیشتر چیزها اجازه ی بابا لازم است !!!!!
--------------------  
وقتی پشت سر پدرت از پله ها میای پایین و میبینی چقدر آهسته میره ، میفهمی پیر شده ! وقتی داره صورتش رو اصلاح میکنه و دستش میلرزه ، میفهمی پیر شده ! وقتی بعد غذا یه مشت دارو میخوره ، میفهمی چقدر درد داره اما هیچ چی نمیگه... و وقتی میفهمی نصف موهای سفیدش به خاطر غصه های تو هستش ، دلت میخواد بمیری
--------------------  
اگر 4 تکه نان  خیلی خوشمزه وجود داشته باشد و شما 5 نفر باشید
کسی که اصلا از مزه آن نان خوشش نمی آید (( مادر )) است


بسیارساده عین اب خوردن

همین امروز عصربود عصرچه عرض شود نه اینکه پائیز باهمه زیبائیش روزهای کوتاهی را در خود دارد بنابراین تا بخودایی شب است اما تفاوت شب وروز برای خیلی ازانسانها بسیارمتفاوت است قبل از هرچیز این را بگویم که موضوع مطلب امروزرا درصدد بودم تا باعنوان "لیس للانسان الاماسعی" انتخاب کنم اما انقدربرخورد ساده بود که ترجیح دادم بهمین سادگی انرا بیاورم اماچه شد؟: 

درخیابان منتظرایستاده بودم تا خانواده خریدی انجام دهند و مابقی اوقات را در پناه خدا در منزل و در جوار اعضاء خانواده بسر برم رادیو روشن بود از اخبار روز و از وقایع اتفاقیه در ژنوواینکه مذاکرات این دوره باری بهتر از مابقی ادوار داشته و بنحوی علمی تر و منطقی بوده و از قول حضاردر 1+5احتمالا میتواند اسبابی را برای حفظ حقوق مردم ایران و پایان دادن به وضعیت موجود رافراهم اوردکه.................. 

اصولا رفتگران شهرداری درنیمه های شب راهی محل کار شده و نیمه های شب انهایی که درخیابان ها درتردد هستند ایشان را که مشغول کار هستند را ملاحظه فرموده اند اما امروز این لباس مقدس را درحالی دیدم که ابتدای شب مشغول بود و به اتمام کار نزدیک میشد و دقایقی را در نگاه خویش ایشان را ملاحظه میکردم که درکنا اتومبیلم جلوس کرد و شیشه را که پایین بود نظاره کرد و شروع به سخن کرد: 

سلام  

علیکم سلام خسته نباشید  

اقا میشود جسارتی کرده و خواهشی کنم؟ 

امربفرمائید.  

موتورسیکلت من در خیابان ......بدلیل نداشتن بنزین امروز صبح خاموش شده و بایدمقداری پول تهیه کرده و ازپمپ خریداری و انرا راه اندازی کنم میشود............ 

اری معنی کامل لیس للانسان الا ماسعی را دراینجا بعینه دیدم  ودرجالیکه اتومبیلهای شیک درعصر پنچشنبه مسیر خیابان چنچنه را با رانندگی انهایی که بوییی از زحمت و مرارت نچشیده اند ویراژ میدادند وجهی اندک را در دستان پینه بسته رفتگر محترم شهرداری گذاشتم تا بنزین موتور رافراهم کرده و به .................کجا ؟منزل برود ایا از خود پرسیدم که کسی که وجه مورد نیاز بنزین موتور را ندارد نان زن و فرزندان را .................. 

چه گویم جز ............ 

ماست قوام

درمکتب دوست هرچه که از اورسد نیکوست اما نیکوئیهایی را اقای عرب نیا در حق ما میکنند ارزشی دارد بس والا که باید قددردان تنعم الهی باشیم که اینچنین دوستانی را نصیب ما کرده است:  

اصطلاح «قوام اومدن» به معنی سفت شدن و جا افتادن غذاست   

اما حکایت اون جالبه

یه روز به قوام السلطنه گزارش می‌دن که ماست گرون شده،
بازاریها ماست‌رو میدن کیلویی 1 ریال!
قوام اعلام می‌کنه: ماست کیلویی 10 شاهی؛ هر کی بیشتر بفروشه جریمه می‌شه!
چند روز بعد به قوام گزارش می‌دن که بازاری‌ها آب می‌ریزن تو ماست، یه ماست
آبکی درست کردن، اسمش‌رو هم گذاشتن «ماست قوام»، می‌فروشن کیلویی 10 شاهی!!
اما یه ماست سفت و خوب دارن، اون رو می‌دن کیلویی 1 ریال!
قوام با لباس مبدل میره تو بازار، به لبنیاتی می‌گه: 10 کیلو ماست بده؟
فروشنده می‌گه: ماست خوب بدم یا ماست قوام؟
قوام السلطنه می‌گه: ماست قوام بده!
اون هم 10 کیلو ماست بهش می‌ده، قوام به 10 تا از مغازه‌های بزرگ دیگه‌ی تهران
هم سر می‌زنه و همین کارو تکرار می‌کنه؛
بعد دستور می‌ده در ده تا از میدون‌های بزرگ شهر فلک درست کنن، سره هر میدون
یکی از فروشنده‌ها رو فلک می‌کنن؛ بعد دستور می‌ده از ساعت 8 صبح اونارو فلک
کنن!
به گزمه‌ها دستور می‌ده پاچه شلوار فروشنده‌هارو محکم با کش ببندند، بعد
ماست‌رو از بالا می‌ریزن تو شلواراشون، از بالا هم شلواراشون‌رو با بند محکم
می‌بندند، بعد هم به جارچی می‌گه: به همه‌ی فروشنده‌ها بگید ساعت 6 عصر بیان
تا ماست قوام‌رو نشونشون بدم!!
ساعت 6 عصر هم که آب ماست‌ها از شلوار رد شده بود و یه ماست سفت و چکیده، توی
شلوارها باقی مونده بود...
قوام می‌گه: این ماست قوامه!! کیلویی 10 شاهی؛ بعد هم بدنِ نیمه جون
فروشنده‌هارو می‌کشه پایین!
از اون روز اصطلاح «قوام اومدن» در آشپزی رایج شده و وقتی می‌خوان بگن که
بذارید تا آب غذا گرفته بشه؛ می‌گن: «بذارید تا قوام بیاد»!

گرگهاو...........

بازهم مطلبی دیگر از عزیزدلم جناب عرب نیا که همیشه مارا به بهترینهادعوت میکنند: 

سرخ پوست پیری از حقایق زندگی برای کودکش چنین گفت:
در وجود هر انسانی همیشه مبارزه ای جریان دارد مانند مبارزه دو گرگ که یکی از گرگها سمبل بدیها مثل: حسد، غرور، دروغ، تکبر و خود خواهی است و دیگری سمبل مهربانی عشق، امید و حقیقت سخنان پدر کودک را به فکر فرو برد، تا اینکه پرسید: پدر کدام گرگ پیروز میشود؟
پدر لبخندی زد و گفت: گرگی که تو به آن غذا می دهی