وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

زندگی صحنه زیبای هنرمندی ماست هرکسی نغمه خود خواندوازصحنه رود صحنه پیوسته بجاست خرم ان نغمه که مردم بسپارند بیاد
وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

زندگی صحنه زیبای هنرمندی ماست هرکسی نغمه خود خواندوازصحنه رود صحنه پیوسته بجاست خرم ان نغمه که مردم بسپارند بیاد

مشغله زیاد

اول از همه سلام کنم به دوستای خوب خودم همه ان کسای که میان اینجا و خبری بگیرند و گاهی هم دوست دارند کامنت بذارند و من را بیشتر شرمنده خودشون کنند ولی برخی مواقع هم که صلاح نمیبینند که اینکار را انجام بدن بنابراین یه کمی باعث دلسردی میشند و منهم احساس میکنم که قابل ندونستند و نخواستند ذهن مبارک را متبادر کنند در هر حال خوشحالم که میائید و سر میزنند شاید همین برام کافی باشه و منهم قدر شما دوستان را میدونم و براتون دعا میکنم و امیدوارم به هر ارزویی که دارید البته انهایی که به خیر و صلاحتون هست برسید چون خدا بهترین هست که میتونه براحتی از ما همگی حمایت کنه و مسیر زندگی را به سمت و سوئی ببره که بعد از مدتی خودمون هم فکرش را نمیکردیم پس محکم متوسل بشیم به ریسمان الهی انهم از روی صفا و صداقت و قلبی و مطمئن باشیم که درپس هر حرکتی که ما انجام میدیم توشه ای با ارزش برامون مهیا میشه . 

امروز تا همین الان که دارم اینها را تایپ میکنم مشغول کار بودم اگرچه همیشه ایام بدین شکل مشغولم ولی خدایی تا لحظاتی پیش اینقدر کارم پر حجم بود که برای لحظاتی حسابی بقول کامپیوتریها هنگ کردم وزمانیکه از کار خلاص شدم واقعا یه حس عجیبی دال بر موفقیت بهم دست داد شاید بپرسید چه دلیلی داشت که اینطور شده بودم اره حق دارید ولی منهم برا فردا برنامه دارم که برای اواخر سال مالی بتونم چند واحد تحت پوشش را بازدید کنم و به همکارام تو اقصی نقاط این استان که از مناطق کمتر توسعه یافته هست و بار بسیار زیادی را دارند تحمل میکنند خسته نباشید بگم و باعث دلگرمی انها بنابراین سعی کردم کارها نمونه چرا که شاید این سفر به پس فردا هم بکشه و بعد از ان هم که تعطیلات متوالی و من دیگه فرصتم کم میشه در هر حال امیدوارم هرکسی برای رضای خدا داره به این مردم شریف و مملکتمون خدمت میکنه هرجا هست خدا موفقش بداره و اجرش را بده . 

امشب با این متن خواستم یه کمی هم از زندگیم بگم تا تنوعی هم داشته باشیم  

امید که مصدع اوقاتتون نشده باشم اگر دوست ندارید منو ببخشید   

ساعت حدود ده شب هست  

هرجا هستید شاد و مسرور باشید  

دوستتون دارم

الفبای رایانه (قسمت دوم)

- هاست یا هاستینگ: هاست، هاستینگ یا Host یعنی فضایی که فایل های یک سایت اینترنتی روی آن قرار می گیرد. هر چیزی که شما روی یک سایت می خوانید باید روی یک کامپیوتر واقعی در یک جایی از دنیا وجود داشته باشد. همین مطلب که الان شما دارید می خوانید روی سرور زنگوله در تگزاس آمریکا است.

این فضا ها هم توسط شرکت ها فروخته می شود. در نتیجه اگر می بینید می گویند «هاست 100 مگابایتی» یعنی به شما 100 مگابایت فضا می دهند که فایل های سایت تان را در آن نگهداری کنید.

12- پروکسی همان فیلتر شکن نیست: پروکسی (proxy) همان فیلتر شکن نیست و هیچ ربطی هم به فیلتر شکن ندارد. به کامپیوتر اصلآ فکر نکنید، پروکسی می دانید مثل چیست؟ مثل اینکه من زنگ بزنم به شما بگم «اگر می تونی سر راه برو فلان کتاب فروشی ببین این کتاب را داره؟» شما می روید و از همانجا به من زنگ می زنید، می گویید «آره مثلآ فلان کتاب هست جلدش این رنگیه قیمتشم اینه…». این یعنی پروکسی.

وقتی شما IP و Port پروکسی را در برنامه ای وارد می کنید یا از فیلتر شکن استفاده می کنید کامپیوتر شما به یک کامپیوتر دیگه در جایی از دنیا وصل میشه و اون کامپیوتر میره اون آدرسی که شما می خواهید را باز می کنه و به شما نشان میده. حالا اگر پروکسی شما در یک کشور خارجی باشه می تونه جاهایی بره که شما نمی تونید برید! خیلی واضحه نه؟

در مطالب بعدی توضیحات کامل تری در این زمینه خواهم داد.

13- وی پی ان (vpn) همان فیلتر شکن نیست: نمی خواهم به ساختار vpn و… بپردازم. بلکه می خواهم بر عکس خیلی ها ساده برای تان توضیح بدهم که خوب متوجه بشید. vpn یک نوعی از شبکه است که اطلاعاتی که در آن رد و بدل می شود به خاطر فرایند رمزنگاری قابل دیده شدن نیست.

مثل چی؟ این سناریو را تجسم کنید، من و دوستم و شما با هم در یک اتاق هستیم. من و دوستم هر دو علاوه بر فارسی به زبان چینی هم مسلط هستیم اما شما یک کلمه هم چینی بلد نیستید. حالا شما به من به فارسی می گویید «تو حق نداری راجع به آن موضوع با دوستت صحبت کنی!». حالا اگر من شروع کنم به چینی با دوستم حرف بزنم چی؟ شما نمی توانید بفهمید من دارم راجع به چی حرف می زنم.

اینکه vpn به عنوان یک فیلتر شکن استفاده می شود هم موردی مشابه است. «آن موضوع» همان سایت مسدود شده است و «زبان چینی» هم همان رمزنگاری شبکه vpn.

14- RAM بیشتر همیشه بهتر نیست: رم و حافظه بیشتر همیشه الزامآ بهتر نیست. یعنی کلآ این عدد ها هر چقدر بزرگتر می شوند الزامی نیست که بهتر شوند. چرا؟ به دلایل مختلف، مهم ترینش اینکه خیلی اوقات کامپیوتر شما توان استفاده از آن مقدار عظیم RAM را اصلآ ندارد… به عنوان مثال، اکثر افراد از ویندوز های 32 بیت استفاده می کنند که توان استفاده بیشتر از 4 گیگ رم را ندارند یعنی اگر شما 8 گیگ رم هم داشته باشید هیچ فرقی نخواهید دید… پس اگر از نحوه کار یک دستگاه آگاه نیستید حواستان جمع باشد که پول تان را بی خود هدر ندهید. برای استفاده بیشتر از 4 گیگ رم باید از سیستم عامل های 64 بیت استفاده کنید. مثلآ Windows Vista x64 Ultimate.

15- قوی بودن یکی از اجزای کامپیوتر ضعیف بودن جزئی دیگر را جبران نمی کند: این هم از جمله اشتباهاتی است که از خیلی ها تا به حال شنیده ام. هر عضو کامپیوتر وظیفه منحصر به فرد خودش را دارد و قوی بودن یک جز، مثلآ RAM ضعیف بودن CPU را جبران نمی کند. مثلآ شنیده ام که می گویند «این بازی 2 گیگ رم می خواد ولی اگر CPU ات قویه با 1 گیگ هم جواب میده…» که کاملآ اشتباه است.

سلف سرویس

ضمن تشکر از اقای مهندس مهرزاد که مطلب مفیدی را برایم ارسال کرده اند برای استفاده شما دوستان خوبم این مطلب را در اینجا می اورم قطعا با توجهتان به اینگونه مطالب بیاری خداوند منان شاهد تغییر و تحول موثری در زندگیتان خواهیم بود :  

«امت فاکس» نویسنده و فیلسوف معاصر، هنگام نخستین سفرش به آمریکا برای اولین در عمرش به یک رستوران سلف سرویس رفت ...

 

وی که تا آن زمان، هرگز به چنین رستورانی نرفته بود در گوشه ای به انتظار نشست با این نیت که از او پذیرایی شود.

 

اما هرچه لحظات بیشتری سپری می شد ناشکیبایی او از اینکه می دید پیشخدمتها کوچکترین توجهی به او ندارند،شدت گرفت.

 

از همه بدتر اینکه مشاهده می کرد کسانی پس از او وارد شده بودند ؛  در مقابل بشقاب های پر از غذا نشسته و مشغول خوردن بودند!!!


وی با ناراحتی به مردی که بر سر میز مجاور نشسته بود،نزدیک شد و گفت:

 

«من حدود بیست دقیقه است که در اینجا نشسته ام بدون آنکه کسی کوچکترین توجهی به من نشان دهد. حالا می بینم شما که پنج دقیقه پیش وارد شدید با بشقابی پر از غذا در مقابلتان اینجا نشسته اید!موضوع چیست؟مردم این کشور چگونه پذیرایی می شوند؟!»

 

 

مرد با تعجب گفت:« ولی اینجا سلف سرویس است !!!»

 

 سپس به قسمت انتهایی رستوران جایی که غذاها به مقدار فراوان چیده شده بود، اشاره کرد و ادامه داد:

 

« به آنجا بروید، یک سینی بردارید و هر چه می خواهید، انتخاب کنید،پول آن را بپردازید،بعد اینجا بنشینید و آن را میل کنید...! »

 

امت فاکس، که قدری احساس حماقت می کرد، دستورات مرد را پی گرفت.

 

اما وقتی غذا را روی میز گذاشت ناگهان به ذهنش رسید که زندگی هم در حکم سلف سرویس است :

 

همه نوع رخدادها، فرصت ها، موقعیتها، شادیها، سرورها و غم ها در برابر ما قرار دارد ؛ در حالی که اغلب ما بی حرکت به صندلی خود چسبیده ایم و آن چنان محو این هستیم که دیگران در بشقاب خود چه دارند و دچار شگفتی شده ایم که چرا او سهم بیشتری دارد ، که از میز غذا و فرصتهای خود غافل می شویم ...؟!!

 

در حالی که هرگز به ذهنمان نمی رسد خیلی ساده از جای خود برخیزیم و ببینیم چه چیزهایی فراهم است، سپس آنچه می خواهیم،برگزینیم...

دروغ سنج

یکی از خصلتهای بسیار نکوهیده ای که در جوامع انسانی به تمام معنا از ان متنفر و انرا نشانه ای بارز از ضعف انسانی میدانند دروغ گفتن است و قطعا رفتار مبتنی بر صداقت و راستی میتواند جامعه بشری را از هرگونه اسیب مصون داشته و اعتماد بشر را به هم افزایش دهد در این راستا مطلبی را خواندم که شما را نیز در ان شریک کرده تا شاید بتواند در برخی اوقات یاری رسان شما برای طرد اینگونه افراد باشد:  

 

تکنیک هایی که در زیر درمورد تشخیص دروغ و دروغگو برایتان معرفی می کنیم، معمولاً توسط پلیس و نیروهای امنیتی استفاده می شود. این تکنیک ها برای مدیران، کارفرماها و افراد عادی برای استفاده در موقعیت های روزمره که تشخیص دروغ از راست به جلوگیری از قربانی شدن برای دسیسه و فریب کمک می کند، مفید است.

علائم دروغگویی

زبان بدن دروغگویی:

- حالت فیزیکی فرد محدود و خشک می شود، دست ها حرکت چندانی ندارند. سرعت حرکت دست ها و پاها حین دروغ گفتن کندتر می شود.

- کسی که دروغ می گوید، از برخورد چشمی با شما اجتناب می کند.

- دروغ گو دست های خود را به صورت، گلو یا دهانش می مالد. لمس کردن یا خاراندن بینی یا پشت گوش هم اتفاق می افتد.

 

ژست های احساسی و تناقض

- زمان و مدت ژست ها و حالات احساسی سرعت عادی خود را از دست می دهد. ابراز احساسات با تاخیر مواجه می شود و ممکن است طولانی تر از حالت عادی ادامه پیدا کند و بعد ناگهان متوقف شود.

- زمان بین ژست های احساسی و کلمات متناقض است. مثلاً کسی وقتی هدیه ای دریافت می کند می گوید، "خیلی دوستش دارم." و بعد از گفتن جمله لبخند می زند به جای اینکه همزمان با گفتن جمله این لبخند را نشان دهد.

- ژست ها و حالات با بیانات لفظی مغایر است. مثلاً وقتی می گوید، "دوستت دارم" اخم می کند.

- وقتی فرد قصد وانمود کردن حالتی دارد، حالات او به حرکات دهانی محدود می شود به جای اینکه کل چهره او را تحت تاثیر قرار دهد. مثلاً وقتی کسی به حالت طبیعی لبخند می زند، این لبخند روی کل صورت او تاثیر می گذارد.

تعاملات و واکنش ها

- فرد مرتکب دروغگویی، حالت دفاعی به خود می گیرد. فرد معصوم چنین واکنشی نخواهد داشت.

- فرد دروغگو در مواجهه با فرد مقابل خود که از او بخاطر دروغش پرس و جو می کند، احساس ناراحتی می کند و ممکن است سر یا بدنش را از او برگرداند.

- فرد دروغگو ممکن است ناخودآگاه اشیائی (کتاب، فنجان قهوه و امثال آن) را بین شما و خودش قرار دهد. 

زمینه لفظی و محتوا

- دروغگو ممکن است از کلمات خود شما برای پاسخ به سوالتان استفاده کند. وقتی از او می پرسید، "آخرین شیرینی را تو خوردی؟" دروغگو جواب می دهد، "نه من آخرین شیرینی را نخوردم."

- دروغگوها گاهی اوقات با بیان عبارات و جملات مستقیم از بیان دروغ اجتناب می کنند. به جای اینکه مستقیماً چیزی را رد یا انکار کنند در لفافه سخن می گویند.

- فرد متهم به دروغگویی معمولاً بیشتر از حد طبیعی حرف می زند و برای متقاعد کردن شما جزئیات غیرضروری به آن اضافه می کند. آنها از سکوت و مکث میان صحبت ها احساس ناراحتی میکنند.

- دروغگو با لحنی یکنواخت و خسته کننده حرف می زند و معمولاً از ضمایر استفاده نمی کند.

- کلمات او به آهستگی بیان می شوند و گرامر و ساختار جمله هایش ممکن است مشکل دار باشد.

سایر علائم دروغ:

- اگر باور دارید که کسی دروغ می گوید، موضوع صحبت را سریع عوض کنید. فرد دروغگو خیلی از این مسئله استقبال می کند و بحث جدید را با آرامش و اشتیاق بیشتری دنبال خواهد کرد. فرد دروغگو علاقه زیادی به عوض شدن بحث دارد درحالیکه کسی که حقیقت می گوید از این تغییر ناگهانی موضوع بحث گیج می شود و دوست دارد که بحث قبلی را باز دنبال کند.

- دروغگو برای اجتناب از یک موضوع خاص به شوخی و خنده روی می آورد.

نکات پایانی:

مشخص است که داشتن یک یا دو مورد از این علائم کسی را دروغگو نمی کند. رفتارهایی که در بالا ذکر شد را باید درمقایسه با رفتارهای نرمال شخص مورد نظر بسنجید.

 

در قاموس تربیت

در خصوص مبحث مهم تربیت فرزندان اثار و کتب ارزنده ای منتشر شده است و از جمله اداب تربیتی نحوه سخن گفتن و ذکر باید ها و نباید ها در گفتمان با ایشان است بنابراین مطلبی را از روزنامه ابتکار مطالعه کردم که در این مقوله بدان می پردازم : 

کودکان در حال مشاهده و جذب همه جنبه های مثبت و منفی شما هستند. آن ها در تمام لحظات  زندگی در حال یادگیری و آموزش می باشند و تدریجا افکار، آرزوها، نگرش ها و رفتارهای مختلف را در خود درونی می سازند و شکل می دهند. در مطلب امروز به برخی حرف ها که نباید پیش روی بچه ها زد شود، اشاره می کنیم:
1) چقدر رفتار فلانی زننده بود: هنگامیکه شما حرف بد در مورد دیگران می زنید به نوعی به فرزند خود پیام می دهید که این مسئله قابل قبول است. حتی به این شکل شما کلمات بد مختلف را به کودکتان یاد می دهید تا در مورد دوستش یا دیگران به کار برد. انتقاد نسبت به دیگران را تا حد امکان در خود نگهدارید یا اگر به هر دلیلی می خواهید درباره آن بحث کنید روی رفتارهای افراد تکیه کنید و نه روی کلیت فرد. 
2) طرف  فلان جاییه: شما باید از کاربرد هر اصطلاح نژادی، قومی، مذهبی یا مانند آن پرهیز کنید. بخصوص بهتر است برای مشخص کردن افراد یا تمیز کسی از دیگری، از اصطلاحات مبتنی بر پیشداوری های تبعیض آمیز استفاده نکنید. معمولا کودکان به چنین تمایزهایی توجه نمی کنند و این بزرگترها هستند که تخم این نگاه های تبعیض آمیز را در کودکان می کارند.
3) بهش بگو من خونه نیستم: گاهی مایل به حرف زدن تلفنی با کسی نیستیم. گاهی ممکن است هر یک از ما در شرایط خلقی باشیم که نخواهیم با فرد دیگری حرف بزنیم. اما شما با گفتن این دروغ در مقابل کودکتان  که در خانه نیستید به  او نشان می دهید که اشکالی ندارد گاهی دروغ بگوید. همین دروغ های به ظاهر کوچک و بی اهمیت موارد بعدی و آینده دروغ را در کودکان پایه ریزی می کند. کودکان در سنین پایین تر نمی توانند بین یک دروغ اصطلاحا مصلحت آمیز و یک دروغ واقعی تمایز قائل شوند. 
4) ای خدا، چقدر چاقم، باید رژیم بگیرم: بچه ها بخصوص دخترها بطور مداوم در جامعه، در میان همسالان و یا در برخورد با تبلیغات مختلف تحت فشارند که به ظاهر خود خیلی توجه کنند و خوب جلوه کنند. شما بهتر است در این میان نقش مخرب نداشته  باشید و فرزندتان را در شرایطی قرار ندهید که یک عمر با مشکل تصویر ذهنی منفی  درباره بدن خود زندگی کند. هرچه می خواهید می توانید درباره برنامه سالم خوردن و ورزش حرف بزنید اما خود را از کلمه «رژیم» و ابراز نگرانی کردن درباره چاقی، دور نگه دارید. همیشه بر ارزش سلامت بودن تاکید کنید و نه لاغر بودن.
5) نمی دونم چرا من باید از تو بچه می داشتم: طبیعی است که شما حق دارید با همسرتان به هر دلیلی بحث و مجادله کنید اما بدانید که این بحث و مجادله در پیش روی کودکان درد روانی زیادی برای آن ها ایجاد می کند. بکار بردن کلمات و عبارات یا جملات مختلف که به نوعی حکایت از تحقیر دیگری یا پشیمانی و اقرار به اشتباهات خود یا طرف مقابل شماست فرزندتان را گیج و نگران می کند و به احساسات او آسیب می رساند. آن ها وقتی ببینند یا در واقع کشف کنند افرادی که آن ها این قدر دوستشان دارند موجودات ضعیفی هستند که اشتباهات بزرگی مانند داشتن فرزند می کنند به شدت نگران می شوند.

داستان مدیریتی

توسعه و پیشرفت در هر مقطع و هرمکان چه در ادارات وسازمانها و چه در کشورها و...در گرو تدبیر و درایت و برنامه ریزی مدیران و سیاستگزاران و بنوعی دیگر اولیاء امور است اگرچه همت وپشتکار و علاقمندی و داشتن انگیزه نیروی انسانی نیز از جمله عوامل مهم و فاکتورهای بسیار با ارزش در این روند میباشد لیکن مستتر کردن همین عوامل در درون نیروها نیز اصولا و یا الزاما باید توسط مدیران واحد انجام پذیرد بنابراین گریز از روزمرگی و دمیدن روح تازه و یا همان نواوری و ابتکار و خلاقیت در سازمان در گرو تحرک و پویایی مدیران میباشد الحال که در سراغاز سی و دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی قرار گرفته ایم ضمن تبریک این ایام خدمت همه شما عزیزان خواننده توجه شما را به مطلبی در باب مدیریت جلب کرده و ارزو میکنم که بتوانیم با تدبیر مدیران میهن عزیز به ارزو ها و امال خویش جامه عمل بپوشانیم : 

تصمیم قاطع مدیریتی

روزی مدیر یکی از شرکتهای بزرگ در حالیکه به سمت دفتر کارش می رفت چشمش به جوانی افتاد که در کنار دیوار ایستاده بود و به اطراف خود نگاه میکرد.

جلو رفت و از او پرسید: «شما ماهانه چقدر حقوق دریافت می کنی؟»

جوان با تعجب جواب داد: «ماهی 2000 دلار.»

مدیر با نگاهی آشفته دست به جیب شد و از کیف پول خود 6000 دلار را در آورده و به جوان داد و به او گفت: «این حقوق سه ماه تو، برو و دیگر اینجا پیدایت نشود، ما به کارمندان خود حقوق می دهیم که کار کنند نه اینکه یکجا بایستند و بیکار به اطراف نگاه کنند.»

جوان با خوشحالی از جا جهید و به سرعت دور شد. مدیر از کارمند دیگری که در نزدیکیش بود پرسید: «آن جوان کارمند کدام قسمت بود؟»

کارمند با تعجب از رفتار مدیر خود به او جواب داد: «او پیک پیتزا فروشی بود که برای کارکنان پیتزا آورده بود.»

شرح حکایت

برخی از مدیران حتی کارکنان خود را در طول دوره مدیریت خود ندیده و آنها را نمی شناسند. ولی در برخی از مواقع تصمیمات خیلی مهمی را در باره آنها گرفته و اجرا می کنند.

 

راهکار مدیریتی

مدیر و 10 نفر از کارکنانش از طناب بالگردی که در صدد نجات آنها بود، آویزان بودند. طناب آنقدر محکم نبود که بتواند وزن هر یازده نفر را تحمل کند. کمک خلبان با بلندگوی دستی از آنها خواست که یک نفرشان داوطلب شود و طناب را رها کند. البته، داوطلب شدن همانا و سقوط به ته دره همان و به ظاهر کسی حاضر نبود داوطلب شود. دراین هنگام، مدیر گفت که حاضر است طناب را رها کند ولی دلش می خواهد برای آخرین بار برای کارکنان سخنرانی کند.

او گفت: چون کارکنان حاضرند برای سازمان دست به هر کاری بزنند و چون کارکنان خانواده خود را دوست دارند و درمورد هزینه های افراد خانواده هیچ گله و شکایتی ندارند و بدون هیچ گونه چشمداشتی پس از خاتمه ساعت کار در اداره می مانند من برای نجات جان آنان طناب را رها خواهم کرد!

به محض تمام شدن سخنان مشوقانه و تحسین برانگیز مدیر، کارکنان که به وجد آمده بودند شروع کردند به دست زدن و ابراز سپاسگزاری از مدیر!!

 

مصاحبه شغلی

در پایان مصاحبه شغلی برای استخدام در شرکتی، مدیر منابع انسانی شرکت از مهندس جوان صفر کیلومتر ام آی تی پرسید: «و برای شروع کار، حقوق مورد انتظار شما چیست؟»

مهندس گفت: «حدود 75000 دلار در سال، بسته به اینکه چه مزایایی داده شود.»

مدیر منابع انسانی گفت: «خب، نظر شما درباره 5 هفته تعطیلی، 14 روز تعطیلی با حقوق، بیمه کامل درمانی و حقوق بازنشستگی ویژه و خودروی شیک و مدل بالای در اختیار چیست؟»

مهندس جوان از جا پرید و با تعجب پرسید: «شوخی می کنید؟

مدیر منابع انسانی گفت: «بله، اما اول تو شروع کردی.

 

کارمند تازه وارد

مردی به استخدام یک شرکت بزرگ چندملیتی درآمد. در اولین روز کار خود، با کافه تریا تماس گرفت و فریاد زد: «یک فنجان قهوه برای من بیاورید.»

صدایی از آن طرف پاسخ داد: «شماره داخلی را اشتباه گرفته ای. می دانی تو با کی داری حرف می زنی؟»

کارمند تازه وارد گفت: «نه»

صدای آن طرف گفت: «من مدیر اجرایی شرکت هستم، احمق.»

مرد تازه وارد با لحنی حق به جانب گفت: «و تو میدانی با کی حرف میزنی، بیچاره.»

مدیر اجرایی گفت: «نه»

کارمند تازه وارد گفت: «خوبه» و سریع گوشی را گذاشت.

 

 

اشتباه موردی

کارمندی به دفتر رئیس خود می رود و می گوید: «معنی این چیست؟ شما 200 دلار کمتر از چیزی که توافق کرده بودیم به من پرداخت کردید.»

رئیس پاسخ می دهد: «خودم می دانم، اما ماه گذشته که 200 دلار بیشتر به تو پرداخت کردم هیچ شکایتی نکردی.»

کارمند با حاضر جوابی پاسخ می دهد: «درسته، من اشتباه های موردی را می توانم بپذیرم اما وقتی به صورت عادت شود وظیفه خود می دانم به شما گزارش کنم.»

 

زندگی پس از مرگ

رئیس: شما به زندگی پس از مرگ اعتقاد دارید؟

کارمند: بله!

رئیس: خوب است. چون وقتی صبح امروز برای شرکت در مراسم تشییع جنازه پدربزرگتان اداره را ترک کردید، او به اینجا آمد و گفت که می خواهد شما را ببیند.