وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

زندگی صحنه زیبای هنرمندی ماست هرکسی نغمه خود خواندوازصحنه رود صحنه پیوسته بجاست خرم ان نغمه که مردم بسپارند بیاد
وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

وبلاگ مهندس غدیر خادم الحسینی

زندگی صحنه زیبای هنرمندی ماست هرکسی نغمه خود خواندوازصحنه رود صحنه پیوسته بجاست خرم ان نغمه که مردم بسپارند بیاد

مشارکت عمومی لازمه رشد و تعالی

در سی امین سال از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی به زعامت و رهبری مردی از تبار هابیلیان که امروز بیستمین سالگرد رحلتش را به سوگ نشسته و در فقدانش اشک بر چشمانمان جاری و دلها راانهم با صدای حزن انگیز دشستانی غمی سنگین فراگرفته ود ر حالیکه دقایقی از بیانات رهبر فرزانه انقلاب در مراسمی که در مرقد پاک ومطهر ان امام راحل با حضور جمع کثیری از مردم همیشه در صحنه و قدرشناس ایران عزیز که از تمامی نقاط کشور عزیزمان برای بیعت با این عزیز سفر کرده گرد هم امده بودند نمیگذرد که در بحبوحه انتخابی مهم برای گزینش دهمین رئیس جمهوری کشوری وارد  صحنه ای میشویم که برای رسیدن به این استقلال و دمکراسی هزاران نفر از عزیزترین سرمایه خود که همانا خون و جان خود بود گذشتند تا این لحظات سراسر نور و امید رابرای مردمی رقم بزنند که سالیان سال در زیر بار فشار اجنبیان و زور گویان در خفقان کامل بسر میبردند و در معنای واقعی کلمه حق انتخاب و رقم زدن سرنوشت خویش را در دست نداشتند و اگرچه نام انتخابات را بظاهر در برخی مواقع و مقاطع با خود یدک میکشیدند لیکن انتصاباتی بود که از پیش نمایندگانش منتخب و مجالسی فرمایشی را تحمیل میکرد بنابراین با هدف شایسته سالاری و انتخاب اصلح در قالب نظامی که بنام  اسلام  عزیزمزین شده براساس ایه شریفه :

فبشر عبادالذین یستمعون القول فیتبعونه احسنه

بشارت میدهد بندگانی را همه دیدگاهها و نظرات و برنامه ها را بررسی و بدور از هرگونه تعصب و ...بهترین ان را انتخاب میکنند .

واما حال که خون عزیزترین افراد این اب و خاک برای ابیاری درخت تنومند اسلام و ازادی در وطنی که ارزشهای بسیار والائی را همچون نیروی انسانی و منابع و.......در خود گنجانده است و برای رشدو تعالی و ترقی و توسعه میتواند با انتخاب مدیرانی کارازموده و متعهد و دلسوز ومردمی و اگاه به مسائل روز و دارای تعهد اسلامی و کارکشته و ازموده و.........وارد صحنه شده و کشور را به دست صالحان و مخلصین و درد اشنایان به مردم و..بدهند چرا وارد صحنه نشویم و با مشارکت جدی دولت مردی را انتخاب کنیم که با پشتوانه بسیار قوی ارا ایشان و تیم کارشناسی و وزراءمورد وثوق را به صحنه های مختلف سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و ...حتی ورزشی و سازندگی بویژه در شرائط امروزی که جهان را تلاطم واشوب بحران جهانی فرا گرفته و بهترین فرصت را برای جذب سرمایه های خارجی سرگردان در کشورهای پیشرفته ای که از این بحران در تلاطم افتاده اانتخاب نکنیم ؟

اگرچه در طول  عمر انقلاب اسلامی بدلیل مشارکت جدی و اگاهانه مردم عزیز که از بهترین نسل بشریت و نخبگان جهانی و با هوش و ذکاوت بسیار دیدگاه ها مختلف و در انتخاب سلائق متعدد وجود داشته که گاه منجر به تعارضاتی نیز شده لیکن بقول مقام معظم رهبری در امروز و در بارگاه ملکوتی امام خمینی این نوع تعارضات از افتخارات نظامی است که به اختلاف سلائق اهمیت داده و سعی میکند افکار متفاوت برای حضور در صحنه انتخابات وارد کارزار و رقابتهای انتخاباتی کرده و انتخاب اصلح را از دیدگاه خود صورت دهند .  

اری در این لحظات و مقاطع حساس از تاریخ ایران زن ومرد و جوان و پیر و روستائی وشهری وکارگر و کشاور و کارمند و....ایرانی با مشارکت جدی و توام با درک صحیح از شرائط روز باید در صحنه حضور جدی داشته باشد تا اقتدار ایران عزیز در جهان بخوبی بنمایش گذاشته شود . 

از جمله نکات بارز این دور از انتخابات را برنامه ریزی خوب رسانه ملی علی الخصوص در سال اصلاح الگوی مصرف برای معرفی دیدگاه ها و نقطه نظرات و برنامه های نامزد های انتخابات دهم میتوان نامبرد  که در چند روز گذشته در قالب برنامه های متنوع و از جمله مناظره کاندیدها به تصویر کشیده میشود و اگر چه در طول دو برنامه ای که با حضور اقایان کروبی و رضایی و دیشب نیز احمدی نژاد و موسوی حمله به سیاست های اعمال شده درگذشته بیش از ارائه برنامه و راهکارهای نجات بخش در عرصه های مختلف اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و سیاستهای داخلی و خارجی و ....بچشم میخورد لیکن همین که افکار عمومی رابا  روند استراتژی سازی  و سیاستگذاریها و اهمیت به استفاده بهینه از فرصت ها و شناسایی انها و تهدیدها و تبدیل تهدید ها به فرصتها و اقدامات انجام شده و یا نشده دوران گذشته روسای جمهوری به چالش کشیده شده ومردم بعنوان ولی نعمتان و اصلی ترین رکن تشکیل دهنده جامعه ایرانی در کوران و اتفاقات این ادوار قرار گرفته و در بین جریانهای متداول امروز عرصه سیاسی که با نامهای اصولگرا و اصلاح طلب و یا چپ و راست معرفی شده اند ممیزی انتخاب را به عهده مردم گذاشته و با ستناد ایه شریفه ای که انرا در فوق ذکر کردم مردم را بای انتخاب اگاهانه یاری و مساعدت میکند امری پسندیده و بجاست که انصافا بعنوان یک هموطن وایرانی باید از این نوع نگاه و عمل در رسانه ملی تقدیر وتشکر کنم . 

در مجموع و بطور خلاصه و اجمال اگر بخواهم عرض کنم هدف کلی از ایجاد تغییر و تحول در سالیان قبل که منجر به وقوع انقلاب جهان گیر اسلامی ایران شد که این انقلاب باعث شناسایی اراده ایران بین کشورهای جهان گردید و امید مستضعفان را به ازادی و اینده بیشتر کرد رشد و ارتقاءهمه جانبه و یا به عبارتی توسعه فراگیر و پایدار ایران اسلامی بود که این توسعه را ضرورت حضور متعهدانه و اگاهانه و همراه با بینش و مطالعه همه ایرانیان شریف و عزیز در صحنه انتخابات را می طلبد و بنابراین حجت بر همگان تمام است زمانیکه برای تحقق اراده انهایی که عزیزترین سرمایه خود را در طبق اخلاص گذاشتند تا ایرانی مسلمان بتواند سرنوشت خویش را در دست گرفته و با مشارکت جدی در انتخابات انهم انتخاب رئیس قوه مجریه که دومین شخص کشور پس از رهبری است برنامه های خود را توام با تیم دولت انتخابی برای ایرانی اباد و مستقل و به دور از هرگونه وابستگی و همراه با اقتدار به اجرا گذارد و نکته بارز دیگری که در فرمایش رهبری نیز در امروز بود تحمل عقیده مخالف از طرفداران کاندیداهای دو گروه که باید شرائط و ویژگیهای عرصه انتخاباتی نظام جمهوری اسلامی را در شعار اصلی انقلاب که همانا استقلال و علی الخصوص ازادی و جمهوری اسلامی است را پذیرفته و در این راه نمایش دهنده فضای باز سیاسی در اسلام عزیزی باشد که امام اول انرا برای حفظ موقعیت اسلام چندین سال در سکوت بسربرد و نهایت اینکه صدای رسای انقلاب امام حسین را پس از هزار و چهار صد سال در ایران عزیز متبلور و نام متمدین ترین کشور را به اسلام مزین ساخته و مردم و مسلمانان را به اینده امیدوار میکند . 

و کوتاه سخن اینکه : 

دست در دست هم دهیم به مهر   میهن خویش را کنیم اباد 

و امام همام و راحل نیز در یکی از برجسته ترین بیاناتشان که همیشه بیاناتی برجسته داشتند فرموده اند : 

میزان رای ملت است .

یادو خاطره ها

تاریخ هر کشوری را مردمان ان کشور می سازند وچه بسیار از انسانها که امدن و رفتن انها هیچ بر سرنوشت انسانیت و جامعه بشری و اکوسیستم و طبیعت و.......نقش و اثری را نداشته و شاید بتوان بجرات گفت که این نوع از امدن و رفتن اتلاف عمری بیش نبوده وشاید از سوی خالق هستی بخش نیز مورد استمساق قرار گیرند که چرا علیرغم صدور مجوز زیستن در این دنیای خاکی حداقل تلاش را برای ایجاد تغییر در زندگی خویش و همنوعان نکردی و همچون سایر جانداران و جمودات روزگاری را سبری کرده و دار فانی را وداع گفتی؟ بنابراین بندگان مخلص را در بارگاه احدیت رسالتی است بس خطیر که باید به انحاءمختلف در صدد ایجاد تغییر و تحول در زندگی نوع بشر باشند و تفاوت انسان را با سایر مخلوقات که در عقل و اندیشه و تفکر است را بنحوی شایسته بروز و به اثبات برسانند و دراین میان هستند انسانهایی که این مسئولیت و رسالت را بنحوی شایسته با قوه ادراکه خویش درک کرده و برای نجات نوع بشر از تارهای تنیده شده در اطراف و اکناف این موجود بیچیده و مرموز برنامه و استراتژی داشته و برای ان به جهد و مبارزه و تقلای بیش از دیگران می بردازند و همانند امامان همام در ادوار گذشته و همزمان با حیات مبارک خویش نه تنها خود بلکه اهل و عیال و خانمان و خاندان خود را برای اجرای عدل وقسط و عدالت بر علیه مستکبران و خود خواهان و انحصارگرایان و..علم کردند و در این راه از هرانچه که داشتند حتی از عزیزترین سرمایه خود که همانا جان عزیزشان بود گذشتند تا علاوه بر استقرار مساوات در گیتی و جلوگیری از تضییع حقوق ستمدیدگان در برابر خیل عظیم از طواغیت و سلطه طلبان و..نام نیکی نیز از خود بجای گذارند 

اری در فرهنگ عاشورایی مسلمانان مبارزه با طواغیت و ستم بیشگان جزو لاینفکی از مرامنامه و اساس زندگی انسانهاست و بدین باب مردی از خیل نیکویان و الهام دهندگان از تبار هابیلیان زمان با اراده ای سترگ بر ابلیسیان دون صفت و ظالمین زمان یورش برد و بعد از مرارتها و رنجهای بیشماری که برخود و اهل و حیال وارد کرد به انچه که موجبات تبلور عینی نام اسلام عزیز در گوشه ای از جهان خاکی بود دست یافت این رادمرد نام اشنای اسطوره کسی جز روح الله الموسوی الخمینی نبود که بعدز اسید مصطفی احمد و همسر خویش را نیز در این راه و برای اعتلای نام اسلام عزیز تقدیم ساحت مقدس و خجسته رب ودود کرد و در تقارن 15 خردادی که اغاز گر نهضت مبارکش بود در یک روز قبل ازسالروز اغاز مبارزاتش بار سفر را به دنیای همیشگی و دائمی بست تا مزد سفرش را بر اساس اعتقاداتش از خداوند متعال و بخشنده دریافت کند و امروز بعد از گذشت بیست سال از رحلتش نامش جاوید وماندگار هست و خواهد بود . 

اینجانب نیز همچون خیل دوستداران حضرتش ایام سوگواری این ابر مرد ایران و اسلام عزیز و همچنین سالروز 15 خرداد را خدمت کلیه دوستداران حضرتش و به محضر امام حجت و قائم تسلیت و تعزیت عرض کرده واز درگاه ایزد منان علو درجات را برای روح مبارک ایشان و یادگار و همسر و اقا مصطفی خواستارم .  

همکلاسی ها

اگرچه ایران عزیز دیر هنگام با فن اوری اطلاعات و اینترنت و رایانه و....اشنایی پیدا کرد لیکن بدلیل نبوغ و علاقه خاصی که این نسل همیشه پایدار و عزیز و دوست داشتنی در وجود خود مستتر کرده و از ان بنحوشایسته و بهنگام استفاده میکند خیلی زود و با سرعتی مثال زدنی که اگر این سرعت را در شاخصه ها و عرصه های دیگر نیز بکار میبرد قطعا از کشورهای پیشرفته دنیا شده بود به این ابزار دسترسی پیدا کرد و از انجمله همین دنیای مجازی که روزانه و در اکثر اوقات شبانه خیل بسیار از ما را به سوی خود جذب کرده و هرکس به انواع مختلف از جمله برای تفریح و سرگرمی و تفرج و ...و بویژه برای بهره برداری علمی و ارتقاءسطح علوم علی الخصوص در بین دانشجویان و اساتید از ان استفاده میکند و اگرچه شاید به اعتقاد حقیر در این ملک افراد بیشتری برای سرگرمی به این سمت می ایند و بیشتر نیز سعی در رهائی از تنهایی و کنج عزلتند لیکن همین نیز اگر از سر عقل و اراده و فهم بیشتری سرو سامان گیرد وبقولی ایزوله شود قطعا مفید به فایده شده و ارتباطات را بیشتر و در جهت تبادل علوم و افزایش سطح علمی نقش بسزایی خواهد داشت و..... 

اری این را بعنوان مقدمه اوردم تا نقل قولی را از مطلبی شاید مفید برایتان اورده باشم که امید موثر واقع گردد: 

 

مرد جوانی از سقراط پرسید راز موفّقیت چیست.



 سقراط به او گفت، "فردا به کنار نهر آب بیا تا راز موفّقیت را به تو بگویم." صبح فردا مرد جوان مشتاقانه به کنار رود رفت
.

سقراط از او خواست که به سوی رودخانه او را همراهی کند. جوان با او به راه افتاد. به لبهء رود رسیدند و به آب زدند و آنقدر پیش رفتند تا آب به زیر چانهء آنها رسید
.

ناگهان سقراط مرد جوان را گرفت و زیر آب فرو برد. جوان نومیدانه تلاش کرد خود را رها کند، امّا سقراط آنقدر قوی بود که او را نگه دارد. مرد جوان آنقدر زیر آب ماند که رنگش به کبودی گرایید و
بالاخره توانست خود را خلاصی بخشد..

همین که به روی آب آمد، اوّل کاری که کرد آن بود که نفسی بس عمیق کشید و هوا را به اعماق ریه فرو فرستاد. سقراط از او پرسید، "زیر آب که بودی، چه چیز را بیش از همه مشتاق بودی؟" گفت، "هوا
."
سقراط گفت، "هر زمان که به همین میزان که اشتیاق هوا را داشتی موفّقیت را مشتاق بودی، تلاش خواهی کرد که آن را به دست بیاوری؛

 راز دیگری ندارد."

بانوی سیب

 

شاید شما هم با من هم عقیده اید جمعه ها را می گویم اری روز تعطیل نه تا ظهر بلکه حوالی عصرگاهان انجا که به سمت غروب میرویم و نه این هفته که خداوند سفره پر نعمت حبیبی خدا را گسترده اری دیروز که برای دیدار پدر و مادر خانم که بتازگی از سفر مکه مکرمه بازگشته اند رفته بودم تا حین این سفر با همشیره زاده که بتازگی از سفر هند امده اند ملاقات کنیم به اصرار این مادرو پدر را نیز برای سفری به شهر محل کارمان که از اب و هوایی بهتر از شیراز برخوردار است اوردم واگرچه ایشان حضور داشتند و به گرمی جمع خانواده افزوده بودند بازهم غروب جمعه همان حال و هوا را داشت که پدر همسر به سراغ قرائت قران رفته و من نیز وارد دنیای مجازی شدم وهمچون همه اوقات ابتدا سراغ وبلاگ تا ببینم دوستان چه گفته اند تا از فرمایشاتشان بهره برم و قدومشان را که نشانه ای از عطوفت و احساس و انسانیت انها است را برچشمان خود پاس داشته و تشکر کنم و بنابراین سراغ کامنتها رفتم و اما..................چند مدتی است دوستی معلم نظرم را جلب کرده بود و از امدنش بس خرسند که گاه با مطالب پربارش بارم را افزون میکرد که از نظراتش گاه استفاده کردم البته در وبلاگ وگرنه نظراتش برای خودم همیشه قابل استفاده بود و امروز یاری کرده بود اری همان

 پژمان عزیز که گاه از نقطه نظرات وزینشان در پستها نیز استفاده کرده و به بنده افتخار داده اند لیکن حداقل انتظار این را نداشتم که بسیار مرا کرم کرده و به دوستان دیگر نیز سفارش دهند چرا که قابلیت مطالب من در حد و اندازه و قواره و شخصیت معلمان زمان نیست که وقت خویش را اختصاص دهند و از این باب با بانوی سیب اشنا شدم اگر چه با نام غریبه امده بود لیکن پس از پاسخ به کامنت ایشان از روی ادرسی که برای اولین بار داده بودند به سراغ وبلاگشان رفتم وانجا شاهد انسانیت  ایشان  شدم که بسیارمقرب به  فرشته اند و  با مطالعه مطالب و اشنایی با احوالات به حرمت انها در بارگاه ربوبیت پی بردم و اگرچه مدتهاست که می ایند ولی من را شرمنده احسان خود کرده که بی خبر امده و بنده نیز بی اطلاع از حضورشان و از همه مهمتر اینکه بدون  هیچگونه اطلاعی از لینک وبلاگ حداقل ساده ترین عمل را که تشکر از ایشان بود را انجام وظیفه نکرده ام که به همین خاطر لازم دیدم به یمن حضورشان این پست را به ایشان اختصاص و با کسب اجازه از محضرشان ادرس وبلاگشان را در اینجا ثبت کنم چرا که این دوست فرزند جانبازی است که برای اعتلای نام ایران عزیز واحیاءتفکر اسلام ناب در جنگی نابرابر به درجه رفیع جانبازی مفتخر شده و کوله باری از صداقت و رشادتند  .اری وظیفه خود میدانم بعنوان کوچکی از جامعه بزرگ ایران عزیز بر دستان همه کسانی که برای حفظ حرمت و قداست نام ایران جانفشانی کرده اند بر دستانشان بوسه زده و از خداوند متعال طلب صبر و اجری جمیل را داشته باشم . 

http://banouye-sib.blogsky.com 

امید که بتوانیم گوشه ای از رشادتهایشان را در عرصه دفاع مقدس با حرمت به تفکرشان جبران کنیم.انشاالله

تراوشات ذهنی دوستان

در میان عزیزان خواننده که بنده حقیر را مورد لطف و عنایت قرار میدهند و اکثرا از شاخصان و علم طلبان و متعهدین و معلمان و یاران معنوی و.............خلاصه تاج سر و بنده نواز هستند اساتیدی در پاسخ به مطالب ناچیز وناقابلی که براساس وظیفه و برای حفظ دوستان دنیای مجازی ارائه کرده و وقت ایشان را تلف میکنم  و..مطالب ارزنده و قابلی را از تراوشات ذهنیشان محبت میفرمایند که زبانم قاصر از سپاس به درگاهشان است و برای بهره مندی دیگر دوستان و حفظ ارزشها در این مکان انها را منعکس میکنم که از انجمله اقای پژمان عزیزو بزرگوار هستند که یک بار دیگر نیز وبلاگ را با کلمات گرانبهایشان نورانی کردم بنابراین مجددا از این شفیق عزیز تشکر کرده و مطلبشان را بدون هر گونه دخل و تصرف در ذیل می اورم : 

با اهداء سلام و احترام و عرض خسته نباشید
سعادتی دست داد تا از مطالب حضرتعالی توشه برداریم و بهره مند شویم

ضمن مطالعه پستهای پیشین و حکایت تامل برانگیز حاتم طائی. نگرانی و اندوه کم آبی و تشنگی خاک و گیاهان را بخوبی تصویر ومنتقل نمودید
همانطور که فرمودید امیدواریم رحمت الهی بر دل طبیعت نازل شود و دل همه مخلوقات را شاد کند
فرصت را غنیمت دانسته و احساسی که دارم را بیان میکنم واین البته احساس شخصی است
متاسفانه حقیر احساس میکنم برکت از این سرزمین رخت بربسته و خیلی در فکر و رنج هستم
مزه غذاها و خوراکها آن مزه قدیم را نمیدهند و ...
مطلبی را که میخواهم بگویم شاید غیر واقعی به نظر برسد ولی شخصا احساس کردم
حقیر اگر فرصتی میافتم با حداقل ره توشه با موتور یا ماشین به ترکیه مسافرت میکردم و میکنم
اولین بار در سال۱۳۷۹ هنگامیکه به تنهایی و با موتور وبدون آشنایی با زبان ترکی از مرز بازرگان قدم به محوطه گمرک گوربولاغ گذاشتم با اینکه حس عدم وجود هم زبان آزارم میداد ولی با کمال تعجب احساس کردم جریان تنفسیم راحت تر و روان تر شده! ولی جدی نگرفتم
از شهرها و روستاهای مختلف که عبور میکردم طراوت و شادابی خاصی در برگهای درختان و گیاهان دیده میشد!
مزه میوه ها و شیر و دوغ لذت بخش بود
تعجب میکردم چطور با یک نصفه کباب کوبیده سیر میشدم!
همه اینها را گذاشتم رو حساب ذوق زدگی!
....
سالهای بعد نیز این احساسها تکرار شد تا اینکه با دوست خوش ذوق و نیک نهادی آشنا شدم که سالیان زیادی با تریلی به کشورهای مختلف سفر میکرد
روزی ماجرای عوض شدن هوا را در مرز با او درمیان گذاشتم و در کمال تعجب ایشان نیز ضمن تایید این احساس تعبیر زیبایی کرد و گفت انگار خدا تا آسمان دیوار کشیده! که به فاصله یک متر هوا تغییر میکند!
.....
جالب بود وقتی حساب میکردم و میدیدم ۱۰روز مسافرت به شهرهای مختلف در سرتاسر ترکیه و طی مسافتی در حدود۵۰۰۰کیلومتر در خاک ترکیه با بنزینی گران (بین سالهای۷۹ تا۸۷ از لیتری ۱۲۰۰تومان تا لیتری۲۶۵۰تومان) اقامت در هتل و خورد و خوراک در حدود۴۰۰هزار تومان هزینه داشته!
در حالیکه باید بیش از اینها هزینه میداشت! اما...
اینجا بود که دریافتم باید علتی معنوی برای آن بیابم که همانا برکتی است که زمین و زمان دارد و چه بسا اعمالی است که ما انسانها انجام میدهیم و باعث گسترش این خیر و برکت در تمام ارکان زندگی و مکان و زمان میشود

ازاینکه کلام به درازا کشید پوزش میطلبم و امیدوارم با توجه بیشتر به معنویات راستی درستی خیرخواهی و انسان دوستی شرایط بهتری برای بندگی و زندگی فراهم کنیم

ارادتمند
موفق و پاینده باشید

تمنای طبیعت

یکشنبه عصر را به دعوت سفرکرده از تهران و عاشق و مأنوس با طبیعت خدادادی علیرغم خستگی مفرط زائیده از کار روزانه که بشدت مرا آزار می داد عازم سفری کوتاه تفریحی شدیم در حقیقت بدلیل مشغله کاری زیاد و عدم فرصت مناسب در تجدید قوا و روحیه افزائی این مسافرت ضرورتی انکار ناپذیر بود و در حین و بعد از سفر دعای بسیار به بانی و باعث آن کردم لیکن در مجموع سفر ره آوردی بس شوک آور برایم داشت چراکه زنگها را حداقل برایم بصدا درآورد که ای غافل از همه جا ، نمیدانی که چه برسر همنوعان خواهد آمد چرا ؟  

حال برایتان شرح مختصری را می آورم و بیشتر هدفم از این عنوان تمنای من از ساحت مقدس انسانهایی است که خداوند متعال هنوز برایشان حرمت قائل است ودر درگاه باریتعالی روسفیدند و گردملال آور نفاق و کینه توزی و رشک و حسد و ... در جامعه به چهره معنویشان خطور نکرده و می توانند با تضرع از درگاه الهی بخواهند که بندگانش را رحمت و واسعه ای مشمول کند آری حکایت سفر من و دوست عزیزم به آبشار بسیار زیبا و چشم نواز مارگون واقع در شمال شرقی شهر سپیدان فارس است که بر سر حد و حدود و ثغور آن هنوز بین همشهریان شیرازی و یاسوجیم دعواست و همین چند روز پیش بود که در روزنامه امید مردم (( یومیه یاسوج )) نقل از آقای پردل که تاچند روز پیش رئیس شورای شهر یاسوج بود و دو یا سه روز بعد از این با آوردن تنها یک رأی  از هفت رأی از ریاست برکنار شد آمده بود که : (( ابشار مارگون متعلق به استان کهگیلویه و بویراحمد است ))

در هر حال پس از طی مسافتی 45 دقیقه ای که از مناظر طبیعی بسیار زیبای جاده یاسوج کاکان و از مجاورت بیست اسکی زیبای دنا و منطقه کاکان با آن چشم انداز جالب و باغات سیب و عشایر نشین که می گذریم وارد سه راهی سپیدان – یاسوج – آبشار می شویم و از این منطقه جاده پر پیچ و خم 15 کیلومتری را که عبور می کنیم به روستای مارگون می رسیم تا یادم هست این مطلب را عنوان کنم که در داشتن مارگون البته از نوع روستایش هم کهگیلویه و هم فارس مشترک هستند چرا که در منطقه لوداب و زیلائی که از محرومترین مناطق استان کهگیلویه وبویر احمد است نیز روستایی به نام مارگون وجود دارد لیکن بدلیل محرومیت و پرت بودن از جاده اصلی شاید هر دو سال هم یک نفر به آنجا مراجعه نکنند و جالب اینکه بنده صبح را برای بازدید از شعبه مارگون که تنها بانک مستقر در منطقه می باشد که همه امورات بانکی سه بخش منطقه روی دوش همکاران بنده است را به این مارگون رفتم و عصر را به مارگون فارس و اگرچه به لحاظ مناظر بکر و طبیعی هردو قابل توصیف هستند لیکن تفاوت مارگون فارس و مارگون کهگیلویه و بویراحمد مراجعات مردم شهرنشین است که حداقل برای بازدید از آبشار هفته ای دو هزار نفر را به سمت خود می کشد خوب بسنده کرده و زیاد حاشیه نروم به محض پیاده شدن در پارکینگ اختصاصی ناگهان با نگاهی به آبشار که در فاصله حدود ۵/۱کیلومتری از پارکینگ واقع است متوجه کاهش چشمگیر میزان آب شده و از این وضعیت شدیداً دچار نگرانی و استرس شدم و با صدایی ناشی از تعجب دوستم که برای اولین بار آنجا را می دید گفت چه شد ؟ و من جریان را بیان کردم اگرچه با حضور در محل آبشار همراه من بسیار شاد و خندان و راضی از این سفر بود لیکن من درفکر که ما را چه می شود و آینده پرمخاطره این خیل عظیم جمعیت را چه می شود و بنظر میرسد اگر خداوند متعال فرجی نکندو رحمانیت و کرمش را مشمول نکند علاوه بر انسانها ، گیاهان و جانوران و احشام و درختان و ... نیز به هلاکت نزد یک شده و بنابراین در محل آبشار بسیار زیبای مارگون شاهد نگاه ملتمسانه درختان سر به فلک کشیده که بشدت برای آینده خود نگران و مضطرب بودند ، بودم که با زبان بی زبانی از انسانها که بدلیل اشرفیت در خلقت به خداوند نزدیک و مقر بند می خواستند  که دعا کنند تا این پدیده شوم خشکسالی از ایران عزیز رخت بر بسته و شرائط به حالت عادی و پر بارشی برگردد بنابراین بازهم از کلیه عزیزانی که در نزد خداوند حرمت داشته و مقرب به درگاهند تمنا دارم که از خداوند رحمان خواستار تجدید نظر شده و بندگان و طبیعت را مشمول کرم و سخاوت خود کنند انشاالله.